ای زمستان ای بهار

من بر این ابری که این سان سوگوار
اشک بارد زار زار
دل نمی‌سوزانم ای یاران ، که فردا بی‌گمان
در پی این گریه می‌خندد بهار

ارغوان می‌رقصد ، از شوق گل‌افشانی
نسترن می‌تابد و باغ است نورانی
بید ، سرسبز و چمن ، شاداب ، مرغان مست مست
گریه کن ای ابر پربار زمستانی
گریه کن زین بیشتر ، تا باغ را فردا بخندانی

گفته بودند از پس هر گریه آخر خنده‌ای‌ست
این سخن بیهوده نیست
زندگی مجموعه‌ای از اشک و لبخند است
خنده شیرین فروردین
بازتاب گریه پربار اسفند است
 
ای زمستان ای بهار
بشنوید از این دل تا جاودان امیدوار
گریه امروز ما هم ،  ارغوان خنده می‌آرد به بار

فریدون مشیری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.