در کوی خرابات

در کوی خرابات ، کسی را که نیاز است
هشیاری و مستیش همه عین نماز است

اسرار خرابات بجز مست نداند
هشیار چه داند که درین کوی چه راز است ؟

تا مستی رندان خرابات بدیدم
دیدم به حقیقت که جزین کار مجاز است

خواهی که درون حرم عشق خرامی ؟
در میکده بنشین که ره کعبه دراز است

از میکده‌ها نالهٔ دلسوز برآمد
در زمزمهٔ عشق ندانم که چه ساز است ؟

چون بر در میخانه مرا بار ندادند
رفتم به در صومعه ، دیدم که فراز است

آواز ز میخانه برآمد که : عراقی
در باز تو خود را که در میکده باز است

فخرالدین عراقی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.