ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
بادهای هست و پناهی و شبی شسته و پاک
جرعهها نوشم و ته جرعه فشانم بر خاک
نم نمک زمزمه واری ، رهش اندوه و ملال
میزنم در غزلی باده صفت آتشناک
بوی آن گمشده گل را از چه گلبن خواهم ؟
که چو باد از همه سو میدوم و گمراهم
همه سر چشمم و از دیدن او محرومم
همه تن دستم و از دامن او کوتاهم
باده کم کم دهدم شور و شراری که مپرس
بزدم ، افتان خیزان ، به دیاری که مپرس
گوید آهسته به گوشم سخنانی که مگوی
پیش چشم آوردم باغ و بهاری که مپرس
آتشین بال و پر و دوزخی و نامه سیاه
جهد از دام دلم صد گله عفریتهٔ آه
بسته بین من و آن آرزوی گمشده ام
پل لرزنده ای از حسرت و اندوه نگاه
گرچه تنهایی من بسته در و پنجرهها
پیش چشمم گذرد عالمی از خاطرهها
مست نفرین منند از همه سو هر بد و نیک
غرق دشنام و خروشم سرهها ، ناسرهها
گرچه دل بس گله ز او دارد و پیغام به او
ندهد بار، دهم باری دشنام به او
من کشم آه ، که دشنام بر آن بزم که وی
ندهد نقل به من ، من ندهم جام به او
روشنایی ده این تیره شبان بادا یاد
لاله برگتر برگشته ، لبان ، بادا یاد
شوخ چشم آهوک من که خورد باده چو شیر
پیر می خوارگی ، آن تازه جوان ، بادا یاد
بادهای بود و پناهی ، که رسید از ره باد
گفت با من : چه نشستی که سحر بال گشاد
من و این نالهٔ زار من و این باد سحر
آه اگر نالهٔ زارم نرساند به تو باد
مهدی اخوان ثالث