بنشین تا ببینم

بنشین تا ببینم
تا کجا مرز چشمان توست
تا کجا مرز غم های من است
آبهای ساحلی تو کجا آغاز می شود
خون من کجا پایان می گیرد

بنشین تا به تفاهم برسیم
که بر کدام پاره از اجزای پیکر من
فتوحات تو خاتمه خواهد گرفت
و در کدام ساعت از ساعات شب
شبیخونهای تو آغاز خواهد شد

کمی با من بنشین
تا بر سر شیوه ای از عشق به توافق برسیم
که در آن نه تو کنیز من خواهی بود
و نه من مستعمره ای کوچک
در فهرست مستعمره های تو
آنها که از سده هفدهم
خواهان آزادی از نارهای سینه ی تواند
و آن دو گوش نمی دهند
هیچ گوش نمی دهند

نزار قبانی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.