یار با ما بی وفایی می کند

یار با ما بی وفایی می کند
بی گناه از من جدایی می کند

شمع جانم را بکشت آن بی وفا
جای دیگر روشنایی می کند

می کند با خویش خود بیگانگی
با غریبان آشنایی می کند

جو فروشست آن نگار سنگ دل
با من او گندم نمایی می کند

یار من اوباش و قلاشست و رند
بر من او خود پارسایی می کند

ای مسلمانان به فریادم رسید
کان فلانی بی وفایی می کند

کشتی عمرم شکستست از غمش
از من مسکین جدایی می کند

آن چه با من می کند اندر زمان
آفت دور سمایی می کند

سعدی شیرین سخن در راه عشق
از لبش بوسی گدایی می کند

سعدی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.