گره نگاه من در نگاه تو

دیگر گره نگاه من در نگاه تو ، شوقی ایجاد نمی کند
دیگر رنج من ، در کنار تو آرام نمی گیرد
به هرکجا که بروم ، نگاه ترا با خود خواهم برد
و تو نیز به هرکجا که روی ، رنج مرا با خود همراه خواهی برد
من مال تو بودم ، تو مال من بودی
دیگر چه ؟
ما با هم بودیم
خمِ راهی ، که عشق از آن عبور کرد
من مال تو بودم ، تو مال من بودی
تو به آن کس تعلق خواهی داشت که دوستت دارد
و خرمنِ باغ تو همان است که من کاشته ام
من می روم ، من غمگینم
ولی خب من همواره غمگینم
من از آغوش تو می آیم
نمی دانم اکنون به کجا می روم
کودکی درون قلب تو به من می گوید : بدرود
و من هم به او می گویم : بدرود

پابلو نرودا

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.