وقتی که شانه هایم

وقتی که شانه هایم
در زیر بار حادثه می‌خواست بشکند
یک لحظه از خاطر پریشان من گذشت
بر شانه‌های تو
می‌شد اگر سری بگـذارم
و این بغض درد را
از تنگـنای سینه برآرم به های های
آن جان پناه مهر
شاید که می‌توانست
از بار این مصیبت سنگـین آسوده‌ام کند

فریدون مشیری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.