با همه ی بی سر و سامانی ام

با همه ی بی سر و سامانی ام
باز به دنبال پریشانی ام


طاقت فرسودگی ام هیچ نیست

در پی ویران شدنی آنی ام


آمده ام بلکه نگاهم کنی

عاشق آن لحظه ی توفانی ام


دلخوش گرمای کسی نیستم

آماده ام تا تو بسوزانی ام


آمده ام با عطش سالها

تا تو کمی عشق بنوشانی ام


ماهی برگشته ز دریا شدم

تا که بگیری و بمیرانی ام


خوبترین حادثه می دانمت

خوبترین حادثه می دانی ام


حرف بزن ابر مرا باز کن

دیرزمانی است که بارانی ام


حرف بزن حرف بزن سالهاست

تشنه ی یک صحبت طولانی ام

محمد علی بهمنی

نظرات 1 + ارسال نظر
شبتاب پنج‌شنبه 29 آبان 1399 ساعت 22:09

با سلام
این شعر به نظرم اثر علیرضا آذر است نه محمد علی بهمنی.
عذرخواهم.
ارادت

سلام دوست گرامی
لازم به عذرخواهی نیست
شما اشتباه می کنید
اگر گشتی در گوگل بزنید
نه تنها این غزل را با اسم استاد بهمنی در تمام سایت های معتبر ثبت شده
بلکه می توانید فیلم شعرخوانی استاد را ببینید
مانا باشید
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.