در کوی تو مستانه می‌افتم و می‌خیزم


در کوی تو مستانه می‌افتم و می‌خیزم
دلداده و دیوانه می‌افتم و می‌خیزم

من مست و پریشانم می نالم و می مویم
مدهوش ز پیمانه می‌افتم و می‌خیزم

تا آنکه تو را یابم می‌گردم و می‌جویم
پس بر در آن خانه می‌افتم و می‌خیزم

چو شمع شب عاشق می سوزم و می گریم
از عشق چو پروانه می‌افتم و می‌خیزم

گر دست دهد روزی تا خاک رهت گردم
در پای تو جانانه می‌افتم و می‌خیزم

گفتی که ز جان برخیز در ملک عدم بنشین
زینروست که مستانه می‌افتم و می‌خیزم

من مست قدح نوشم از چشم تو مدهوشم
سلانه به سلانه می‌افتم و می‌خیزم

دیوانه رویت من چون گردن به کویت من
ای دلبر فرزان می‌افتم و می‌خیزم

باز آی و گرنه می هستی ز کفم گیرد
اینسان که به میخانه می‌افتم و می‌خیزم

حمید مصدق

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.