ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
رؤیاهایم را بر میدارم و از آنها
گلدانی برنزی میسازم
و فوارهای گرد با مجسمهای زیبا در مرکزش
و آوازی با قلب شکسته و آنوقت از تو میپرسم
آیا رؤیاهایم را میفهمی ؟
بعضی وقتها میگویی میفهمی
بعضی وقتها میگویی نه
هر کدام را بگویی فرقی ندارد
من به رؤیاهایم ادامه خواهم داد
لنگستون هیوز
مترجم : اسدالله مظفری
چه روی خواهد داد رویای به تاخیر افتاده را ؟
آیا خشک خواهد شد مانند مویز های زیر آفتاب ؟
آیا خواهد چرکید چونان زخمی پر از خوناب ؟
آیا خواهد گندید همچون گوشتی فاسد ؟
آیا قندک خواهد زد مانند شربتی شیرین ؟
آیا ممکن است که فرو افتد چون باری سنگین
و آیا متلاشی خواهد شد ؟
لنگستون هیوز
مترجم : محمد حسین بهرامیان
قلبت را می گیرم
روحت را از بدنت بیرون می کشم
انگار که خدایی باشم
برایم بس نیست
آن کلمات کوتاه که به من می گویی
برایم بس نیست
نوازش دستانت
شیرینی ات به تنهایی بس نیست
قلبت را برای خودم می گیرم
روحت را می گیرم
خدایی می شوم
وقتی به تو می رسم
لنگستون هیوز
من در رویای خود دنیایی را میبینم
که در آن هیچ انسانی
انسان دیگر را خوار نمیشمارد
زمین از عشق و دوستی سرشار است
و صلح و آرامش، گذرگاههایش را میآراید.
من در رویای خود دنیایی را میبینم که در آن
همهگان راه گرامی ِ آزادی را میشناسند
حسد جان را نمیگزد
و طمع روزگار را بر ما سیاه نمیکند
من در رویای خود دنیایی را میبینم که در آن
سیاه یا سفید
از هر نژادی که هستی
از نعمتهای گسترهی زمین سهم میبرد
هر انسانی آزاد است
شوربختی از شرم سر به زیر میافکند
و شادی همچون مرواریدی گران قیمت
نیازهای تمامی ِ بشریت را برمیآورد.
چنین است دنیای رویای من
لنگستون هیوز
ترجمه احمد شاملو