دریا آرزوی آبی من است

دریا آرزوی آبی من است
با آوای مغمومش
و باد کلام شیرینم
که گونه ات را می بوسد و
لای گیسویت می پیچد

شب سکوت توست
و روز لبخندت
شب هایی که بی تو می گذرند
از گیسوی تو درازترند

فکرت قوجا
مترجم : رسول یونان

به خاطر داری

به خاطر داری
مرا دیدی و فرار نکردی
اما رنگ رخسارت گریخت
از آن موقع شفاف ماندی
مثل شیشه
از آن موقع شیشه ای
در هواپیما ، در قطار
در پنجره ام ، در قاب عینکم
حتی در شرابی که نوشیدم
بطری اش از تو بود
از درون تو
به دنیا نگاه می کنم
چه خوب که رنگ و رویت رفته
وگرنه کور می شدم

فکرت قوجا
مترجم : رسول یونان