اساسا دوست داشتن چیست ؟

عشق دوست داشتنِ بی‌‌دلیل است
بی‌هیچ دلیلی وابستگی به کسی‌ست
از درون آب شدن است
به‌وقت نگریستن به چشمان‌اش
 با تمام وجود لرزیدن است
به وقت گرفتن دستان‌اش
حتا در آغوش نکشیدن از روی شرم است
از آن رو که دوست داشتن
در اصل همان شرم است

اساسا دوست داشتن چیست ؟
به‌خاطرش مردن است ؟
به‌همراه‌اش زندگی کردن است ؟
یک عمر دوست داشتن است ؟
یا این‌که جدایی‌ست به‌وقت ضرورت ؟
چیست که آدمی را به دیگری پیوند می‌دهد ؟
زیبایی‌ست ؟
پاسخ این پرسش‌ها را کسی نمی‌داند
بعضی زیبارویان را دوست می‌دارند
و بعضی افراد خاص‌ را

جان یوجل
مترجم : علیرضا شعبانی

تولدت مبارک عزیزم

امروز دنیا را به دلخواهت رنگ کن
تابلوی رنگارنگ غروب خورشید را ببین
یک رنگ هم از خودت اضافه کن
مثل بچه ها ساده ، پاک و زلال
چشمهایت را ببند و یک قصه بساز
منصرف نشو ، می شود حسش کرد
کمی هم گرمی بپاش
دست های توی قلبت را سفت بگیر ، رهایش نکن
چون که برای عشق
زیباترین دلیل بودن است
و حضورسلطنت تنهایی ات را ادامه بده
ادامه بده اما از پس انداز مهرت
برای همه تکه ای کنار بگذار
یک تبریک ، یک تلفن هزار امید است برای انسان
تولدت مبارک ، تولدت مبارک عزیزم

جان یوجل
مترجم : مجتبی نهانی

حزنی در درونم هست

حزنی در درونم هست
پیدا و پنهان
یک غریبگی
تازه فهمیدم که یا من زیادی ام
یا که در این شهر کسی کم است

جان یوجل
ترجمه : سینا عباسی هولاسو

دلتنگت شدم

دلتنگت شدم
جدایی قلبم را نشئه می کند
مور مور می کند
آن چنان که
اشتیاق تو
روحم را نشئه می کند
 
خیلی هم با هم نبوده ایم
اما تازه در می یابم
حس بودنت
مدت هاست درون مرا گرم کرده
نبودنت
به یاد که می آورم
کاردیگر گذشته از تیر کشیدن دل
 
آرزو می کنم
آغازیدن صبح ها را با نوازش کردنت در خلا
مدام
عصرها همه کار را کناری نهادن
و روبرو سخن گفتن با تو
معاشقه هایمان
قدم زدن هایمان
اشتیاق خواستنی ات
قهر کودکانه ات
چه سرسخت بودی با دیگران
وقتی مرا مدافعه می کردی
و چه نرم بودی
وقتی با جفتی چشم باریک
خود را به نوازش های دستانم می سپردی
 
با این که رفتنت را هیچ نخواسته بودم
ناگزیریت را دیدن
و این را به تو نگفته
گفتن دیگر برو
هر چه زودتر فراموشم کنی زودتر سعادتمند خواهی شد
 
چه دشوار است
ندیدنت
و شاید در مواجهه مان
سال ها بعد
از تو نگاهی غریبانه خواستن
اقناع قلبم
که عشق تازه را قدغن کرده ام برایش

جان یوجل
مترجم : مجتبی ارس

دوست داشتن همان شرم است

عشق ، دوست داشتن است بی‌دلیل
دل‌بستن است بی‌سبب ، به کسی

آب شدن است
به وقت نگریستن به چشمانش از درون

لرزیدن است
به وقت گرفتن دستانش با تمام وجود

حتی در آغوش نکشیدن است از شرم
زیرا که در اصل همان شرم است
دوست داشتن

جان یوجل
مترجم : علیرضا شعبانی

قبول دارم که خطاکارم

قبول دارم که خطاکارم
راضی ام به سزای عملم برسم
با اینکه نه چیزی را دزدیدم و نه کسی را کشته ام
اما کاری بدتر از این ها کرده ام
می دانی مرتکب چه خطایی شده ام ؟
اشتباهم این بود
که انسان ها را دوست داشتم

جان یوجل
ترجمه : سینا عباسی هولاسو

محتاج به تو

تو را
چه کسی اسرافت می کند
 در حالی که من به ذره ذره از تو
محتاجم

جان یوجل
ترجمه : سیناعباسی هولاسو