می نوش کنیم

برخیز دلا که چنگ بر چنگ زنیم
می نوش کنیم و نام بر ننگ زنیم

سجاده به یک پیاله می بفروشیم
این شیشه نام وننگ بر سنگ زنیم

خیام

آبادی میخانه ز می خوردن ماست

آبادی میخانه ز می خوردن ماست
خون دو هزار توبه بر گردن ماست

گر من نکنم گناه ، رحمت چه کند
آرایش رحمت ، از گنه کردن ماست

خیام

مـن هیچ ندانم که مرا آن که سرشت

مـن هیچ ندانم که مرا آن که سرشت
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت

جامی و بتی و بربطی بر لب کشت
این هر سه مرا نقد و ترا نسیه بهشت

خیام

دوران جهان بی می و ساقی هیچ است

دوران جهان بی می و ساقی هیچ است
بی‌زمزمـه نای عراقی هیـچ است

هر چند در احوال جهان می نگرم
حاصل همه عشرت است و باقی هیچ است

خیام

خرقه زهد

ما خرقه زهد بر تن خم کردیم
از خاک خرابات تیمم کردیم

باشد که درون میکده دریابیم
آن عمر که در مدرسه ها گم کردیم

خیام

بنگر به جهان

بنگر به جهان چه طرف بر بستم ؟ هیچ
وز حاصل عمر چیست در دستم ؟ هیچ

شمع طربم ولی چو بنشستم ، هیچ
من جام جمم ولی چو بشکستم ، هیچ

خیام

بهتر ز می ناب

تا زهره و مه در آسمان گـشت پدید
بـهتر ز می ناب کـسی هـیچ ندید

من در عجبم ز می فروشان کایشان
زین به که فروشند چه خواهند خرید

خیام

شراب ناب ای ساقی

برجه برجه ز جای خود ای ساقی
درده درده شراب ناب ای ساقی

زان پیش که از کاسه سر کوزه کنند
از کوزه به کاسه کن شراب ای ساقی

خیام

آواز دهل

گویند کسان بهشت با حور خــوش است
من می گویم که آب انگور خــوش است

این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
کـآواز دهل شنیدن از دور خــوش است

خیام