این روزها چقدر زود می گذرند

این روزها چقدر زود می گذرند
تو هم نگاهی به زندگی ات بیانداز
گویی همین دیروز به دنیا آمده ایم
تازه به مدرسه رفته ایم
تازه همدیگر را دوست داشته ایم

این روزها چقدر زود می گذرند
تو هم نگاهی به زندگی ات بیانداز
گویی همین فردا همه چیز به پایان خواهد رسید
مثل این که فردا خواهیم مُرد

هنوز از زندگی سیر نشده ایم
روزهایمان هنوز تازگی دارند
مبادا کاری را به فردا موکول کنی
چون که فردایی نیست

ازدمیر آصف
ترجمه : مجتبی نهانی

نظرات 1 + ارسال نظر
منیژه دوشنبه 22 مرداد 1397 ساعت 19:03 http://moocheshetg.mihanblog.com/

سعدیا! چون تو کجا نادره گفتاری هست؟

یا چو شیرین سخنت نخل شکرباری هست؟

یا چو بستان و گلستان تو گلزاری هست؟

هیچم ار نیست، تمنای توام باری هست

« مشنو ای دوست! که غیر از تو مرا یاری هست

یا شب و روز به جز فکر توام کاری هست »


سلام و عرض ادب

تمامی اشعار عالی ، درود بر شما و حسن

انتخابتان

ای که در خلوت من
بوی تو پیچیده هنوز
یاد شیرین تو
تا مرگ همآغوشم باد
ابرِ تاریکم و
از گریه ی اندوه پُرم
حسرت دیدنِ خورشید
فراموشم باد

نادر نادرپور


با درود و سپاس فراوان از وقتی که می گذارید و اشعار هفتگی را می خوانید و خوشحالم که شعرها را پسندید
شاد و سلامت باشید
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.