کاش می دانستی

کاش می دانستی
یک زن از لحظه ای که دوستت دارم می گوید
از لحظه ای که بوسیده میشود
از لحظه ای که به آغوش کشیده میشود
دیگر خودش نیست
می شود تو
میشود با هم بودن
آن لحظه که ترکش می کنی
دو نیم اش می کنی
و یک نیمه اش را با خود می بری
نگو زمان همه چیز را حل می کند
که زمان تنها کند می کند جستجوی او را برای یافتن نیمه دیگرش
نگو فراموش کن
که او یک چشمش همیشه باقی می ماند به نیمه رفته دیگرش

 پریسا زابلی پور

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.