بانوی من

دست های تو
شادخواری سه شاعر حکیم است
که جام تلخ
در کام شیرین می ریزند
تا داستان دلدادگی مرا ببافند

اشک های من 
گریه های سه زن زیباست
که از دلتنگی ات
در قلب من
نام تو را مزه مزه می کنند

بانوی من
جشن المکاشفه ی
سه پادشاه بزرگ چشم های توست
به سلامتی خودت بنوش

عباس معروفی

نظرات 2 + ارسال نظر
روی بنمای و... سه‌شنبه 26 اردیبهشت 1396 ساعت 17:30

احمد عزیز عذر تاخیرم را پذیرا باش. این روزها مشغله های بی شماری دارم اما میام و میخوانمت.
مانا باشی به مهر

خواهش میکنم بانو فرزانه عزیز
همینکه بهم سر میزنید بزرگواری شما را میرساند
امیدوارم همواره در کنار عزیزانتان شاد و سلامت باشید
با مهر
احمد

فرزانه دوشنبه 25 اردیبهشت 1396 ساعت 02:06

....
کسی می آید
کسی ناگهان می آید
کسی ناگهان با دوست داشتن می آید
وقتی تو هنوز
در خیالت به دوست داشتنم مشغولی
کسی می رود
کسی ناگهان میرود
کسی ناگهان با نفرت میرود
وقتی تو هنوز
در خیالت به دوست داشتنم مشغولی
ببخش مرا،
اگر آمد و مرا با دوست داشتنش برد
و تو...
هنوز با خیالم مشغولی!

حامد نیازی

گفته بودم؟
گفته بودم بی تو هیچ چیزی قشنگ نیست؟
بودن
بی تو قشنگ نیست
عشق من
قشنگ تویی
قشنگ آفرینش لبخندترین شادی دنیا در چشم‌های توست
قشنگ یعنی دست‌های من
که از عطر نارنج‌هات
مستی از سرش نمی‌پرد
قشنگ یعنی لب‌های تو
که یک باغ آلبالوی رسیده را
در آن شهید کرده‌اند
قشنگ یعنی شانه‌های من
که دست‌های تو را عزیز می‌کند
تو نوزاد شرق بنفشه‌ای
بلوغ شاه‌پسند ساق گندم
چه فرقی دارد؟
کافی ست ببینم چه پوشیده‌ای
تو آنی
صدای یک باغ پرنده‌ای
تو خنده‌ای
بی تو جهان گریه می‌کند
نارنجی بیا

عباس معروفی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.