کیستم من ؟

شب می پرسد کیستم من ؟ 
من راز تنهایی ، ژرف و سیاه  اویم
و سکوت طغیانگرش
درونم را به عدم ،نقاب زده ام
و دلم را با گمان گره بسته ام
ودر این جهان سر گردانم
مات مانده ام و قرن ها از من می پرسند
کیستم من ؟

باد می پرسد کیستم من ؟
من آن روح سرگردان اویم در فراموشی زمان
من همچو او ، بی مکانم
مدام پیش می رویم و پایانی نیست
می گذریم و ماندنی نیست
چون به سراشیبی برسیم
فکر می کنیم که پایان رنج هاست
آن فضا

روزگار نیز می پرسد کیستم من ؟
من چو او به سختی در گره قرن ها 
و در بازگشت رستاخیز زمان ها
گذشته دور را می آفرینم
در زیبایی دلنشین آرزوها
و دیگر بار آن را در گور می نهم
تا دیروزم را از نو بسازم
دیروزی که فردایی سخت را در پیش دارد

خود نیز می پرسم کیستم من ؟
من همانند او غرق در حیر ت و خیره در تاریکی 
چیزی نیست که به من آرامش را هدیه دهد
و مدام در پرسش و پاسخم 
پاسخی که در زیر پوشش سراب 
به گمان آنکه نزدیک است
اما وقتی که به آن می رسیم آب می شود
پنهان و نا پیدا

نازک الملائکه
ترجمه : مژده پاک سر شت

نظرات 1 + ارسال نظر
مهربانو یکشنبه 8 اسفند 1395 ساعت 21:45

ممنون ازانتخاب های جالب و زیباتون
موفق و پایدار باشین

ممنونم ازحضور صمیمانه شما و توجه ایی که داشتید دوست عزیز
مانا باشید
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.