اینجا بهشت است

اینجا بهشت است
میوه های تنم حلالند
شهد لبانم جاری ست درون رودخانه های اینجا
گیسوانم آویزان شده ازدرختان ایستاده
سینه هایم بارور از شیره های دل انگیز عشق
اینجا بهشت است
هیچ بعیدی وجود ندارد
همه چیز برای توآزاد است
حتی همین پرده ای که بین من وتو افتاده است
جلوتر بیا
اینجا بهشت است

فاطمه ناعوت
مترجم : بابک شاکر

نظرات 2 + ارسال نظر
فرزانه چهارشنبه 8 دی 1395 ساعت 16:54

به قدر یک فنجان چای دو نفره صبر کن
بی آنکه نگران نگاه خیس من باشی
دمی آسوده نفس بکش
بی آنکه دلواپس قلب خاموش من باشی
پنجره دلتنگی هایم را رو به خواستنت بسته ام
اشتباه شیرین دلم را به رخ این بغض سنگین نکش
بگذار و برو بی آنکه نگران دلی باشی که بی صدا
در پس ثانیه های دوست داشتنت تباه شد
قصه ی غریبی نیست
تکرار خواستن ها و نداشتن ها
قصه ی دلهای همیشه تنها
فنجان چایت که به پایان رسید
آخرین خط این قصه را ناتمام بگذار و برو...

فیروزه قاسمی زاده

دارم از چشم های تو دنیا را می بینم
با لب های تو لبخند می زنم
با دست های تو نوازش می کنم
چنان گم گشته ام در تو
که نمی توانی پیدایم کنی
مثل قطره ای که به دریا پیوسته است
شکل سایه ای که به تاریکی
و شبیه اندوهی که به من
باید دنیا را به کامت کنم
حتی اگر نبینی ام
می خواهم خوشبخت باشم

مصطفی زاهدی


ممنونم از همراهی مداوم تون و شعر بسیار زیبایی که نوشتید خانم فرزانه عزیز
مانا باشید
با مهر
احمد

دلارام پنج‌شنبه 2 دی 1395 ساعت 02:08

هر جا که بوی
عطر تن تو جاری باشد
انجا بهشت من است...
دلارام

دمی بی خبری کافی است
تا همه چیز را از دست بدهی
و ناگهان هر چه را که با تلاش به دست آورده ای
نابود می شود و از دست می رود.

ژان پل سارتر

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.