با من بیا

با من بیا
شاید دیگر باد
چنین بر ما نوزد
و شاید ستاره ها دیگر
چنین بر ما نتابند
بیا با من
پیش از پاییز
پیش از آن که دریاهای خون
ما را از هم جدا کند
و پیش از آن که تو
عشق را در قلب خود ویران کنی
و من عشق را در قلبم

امیلی برونته
ترجمه : چیستا یثربی

نظرات 1 + ارسال نظر
دلارام چهارشنبه 20 مرداد 1395 ساعت 11:58

زنی که حرفهایش را
به موهایش سنجاق می کند ...
نگرانی هایش را به ناخن هایش
رنگ می زند ...
آرزوهایش را
به عروسک هایش می گوید ...
و گاه و بی گاه
نگرانِ عدد شناسنامه اش می شود ...
دیوانه نیست
اما کم دارد ...
چیزی به نام عشق
در کیفش
کم دارد ...

آزاده_پیرای

سکوت که می کنی
وزن جهان را تنها به دوش می کشم
و کم که می آورم
زمین آنقدر کند می چرخد
که تو توی تقویم می ماسی
و من
آونگ می مانم
بین حقیقتِ تو
و افسانه ای که از تو در سرم دارم
سکوت که می کنی
شب پشتِ پلک های سکوت
حتم می کند که تو هم تنهایی

مهدیه لطیفی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.