آرامشم آغوش تو بود

حیف من که
آرامشم ، آغوش تو بود
دیوانگی هایم را
عطر تو فروکش میکرد
قرارمان را چه زود
به پای کلاغان بستی

پس کو ؟
تو شیرینم باشی
و من تیشه ها از یاد ببرم
تو لیلای من باشی و
من مجنون عطر تو و
آواره آغوش تو باشم
ولی تو چه کردی ؟

آغوشی دیگر هواییت کرد
راستش را بگو
وعده هایش رنگین تر
از آغوش من بود ؟

میدانی
آرامش تو در آغوش دیگری
کم از ریختن خون من نیست
خیانت ، خیانت است دیگر
چه آغوش دیگری باشد
چه خنجری که سالهاست
از پشت می خورم

وحید خانمحمدی

نظرات 1 + ارسال نظر
سه نقطه های دلم ... چهارشنبه 19 اسفند 1394 ساعت 10:54 http://noghtehchinhayedelam.blogfa.com/


.....................................................................
هر کسی عشق را با زبان خود بیان میکند...

دارکوب، میکوبد

پیکاسو، میکِشد

باباطاهر، میمیرد

قناری، میخواند

هیتلر، میکُشد

آهو، می دوَد

هیچکاک، می نویسد

خدا...میبخشد.

ولی من٬ در سکوتی محض

فقط میروم...



رضا علیزاده

از دیدار تو باز می گردم
با دست‌هایی که در دستهایم جا مانده‌اند
و حرف‌هایی که در دهانم ...
از دیدار تو بازمی‌ گردم
با چشم‌هایی ،
که راه خانه را بازنمیشناسد
کسی در رگ‌هایم راه می رود
کسی در قلبم می‌ایستد
و در جیب‌هایم دستی‌ست
که بوی ِ عشق می‌دهد
در آیینه نگاه می‌کنم
تو را می‌بینم

مریم ملک دار


سلام دوست گرامی
ممنونم از همراهی صمیمانه تون و اینکه وقت گذاشتید و انتخاب های هفتگی ام را خواندید اشعار بسیار زیبایی که نوشتید دوست عزیز و بزرگوار
موفق باشید
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.