اگر زمان و مکان در اختیار ما بود

اگر زمان و مکان در اختیار ما بود
ده سال پیش از طوفان نوح عاشقت می‌شدم
و تو می‌توانستی تا قیامت برایم ناز کنی
یک‌ صد سال به ستایش چشمانت می‌گذشت
و سی هزار سال صرف ستایش تنت
و تازه
در پایان عمر به دلت راه می‌یافتم

آندره مارول
مترجم : احمد شاملو

نظرات 3 + ارسال نظر
دلارام شنبه 7 آذر 1394 ساعت 15:28

بیا
و
عاشقانه با من بمان
من
زنی نیستم
تا بهانه اش پاییز باشد
من تمام فصلهایم
تویی.

سپیده متولی سه‌شنبه 3 آذر 1394 ساعت 11:52 http://www.sepideh-motevalli.blogsky.com

وقتی خدا بهشت معطر درست کرد


از برگ گل برای تـو پیکر درست کرد


می شدکه مهربان وپرازعشق وبا وفا


اما تو را بـه شیوه ی دیگر درست کرد


یعنـــی برای عشوه ی خونریزت ای عزیز


ابرو نساخت ، تیغه ی خنجر درست کرد


او قصد خیر داشت که زیبایت آفرید


اما قشنگ بودن تو شر درست کرد


بالا بلند من تــو کجایــی و من کجا ؟


ما را مگر نه اینکه برابر درست کرد ؟


دانست که تا ابد به تو هرگز نمی رسم


روز ازل دو چشـــم مرا تــــر درست کرد


با چند استـخوان قفس سینه ی مرا


زندان بی دریچه و بی در درست کرد


تا خویش را همیشه بکوبد به سینه ام


قلب مـرا شبیـــه کبــــوتر درست کــرد


این شعر هم که مملو از اشک و آه شد


باید دوباره خــــط زد و از سر درست کرد

"مهدی مردانی"


.................................................................
تو اینجایی
با همان چشم ها
همان دست ها
و درست با همان اسم،
شاید این چیزی شبیه یک معجزه باشد اما
من هنوز
چشم هایم را
به همان جاده ای دوخته ام
که تو را به دستش سپرده بودم!
به بی ثباتی محکومم نکن
آن کسی که من بدرقه اش کرده بودم
هرگز باز نگشته است!
روزگار امانت دار خوبی نیست...
مصطفی زاهدی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.