-
نصیحت میکند هر دم مرا زاهد به مستوری
سهشنبه 1 تیر 1400 06:00
نصیحت میکند هر دم مرا زاهد به مستوری برو ناصح تو حال من نمیدانی و معذوری خیال چشم مستش را اگر در خواب خوش بینی عجب دارم که برداری سر از مستی و مستوری بدین صورت که من در خواب مستیام عجب باشد گرم بیدار گرداند صدای نفحه صوری مگر تو حور فردوسی که سر تا پا همه روحی مگر تو مردم چشمی که سر تا پا همه نوری بیا جانا دمی...
-
تو از من متنفر نیستی
شنبه 22 خرداد 1400 06:35
تو از من متنفر نیستی تو از تصویری که از من ساختی متنفری و این تصویر من نیستم بلکه خودِ توست أدونیس مترجم : محمد حمادی
-
دوست داشتن
شنبه 22 خرداد 1400 06:30
صدایم را سوی ستارگان میافکنم شاید پژواکِ واژههایم برای تو در ابرها با سپیدهدم نوشته شود و اینک تمامِ آنچه که میخواهم بگویمات تو را در میانِ تاریکی دوست میدارم کریستوفر پویندکستر مترجم : مستانه پورمقدم
-
غنای زندگی
شنبه 22 خرداد 1400 06:25
روزها را به خاطر نمیآوریم لحظات است که به یاد میمانند غِنای زندگی در خاطرات خفته است خاطرات را فراموش کردهایم فراموش کردهای فراموش کردهام چزاره پاوزه مترجم : بابک زمانی
-
عشق چیزیست به عظمت ستاره
شنبه 22 خرداد 1400 06:20
اگر از دریاهای دور به جزیرهی تنهایی من بازآیی ساعت و قطبنما را در پایت خواهم شکست و زورق نمناک تو را با هیزم پاروها به آتش خواهم کشید و فارغ از نگاه حسود ماهیها تنات را با شیر گرم شستوشو خواهم داد ای نیمی از زن و نیمی از ماهی ای که فلسهای تنات لطیفتر از آواز زنبقهاست وقتی که آبشار نقرهای گیسوان تو بر عریانی...
-
مؤدبانه پیشام آمدی
شنبه 22 خرداد 1400 06:15
مؤدبانه پیشام آمدی با لبخندی بسیار نرم و با نزاکت لبان تو نیمی کاهلانه و نیمی با ظرافت بر دستام چسبیدند و یک لحظه چشمان رازناکِ تو با تقدسِ تندیسی در چشمانام خیره شد من کوشیدم رنجِ جانکاهِ دهساله را شبهای بیخوابی رؤیاهای آشفتهام را در یک کلام بازگویم و چه بیهوده آن را نجوا کردم تو رفتی دنیای من بار دیگر تهی و...
-
بر گو که چه می جویم ، بنما که چه می خواهم
شنبه 22 خرداد 1400 06:10
بر گو که چه می جویم ، بنما که چه می خواهم چون شد که در این وادی ، سرگشته و گمراهم ؟ از عشق اگر گویی ، می جویم و می جویم وز یار اگر پرسی ، می خواهم و می خواهم در عالم هشیاری ، از بی خبری مستم در گوشه ی تنهایی ، از بیخودی آگاهم گر مهر نیم آخر ، هر شب ز چه می میرم ؟ گر ماه نیم آخر ، هر دم ز چه می کاهم ؟ در دامنی افتادم ،...
-
برو
شنبه 22 خرداد 1400 06:05
اینکه میشنویم نغمهی جداییِ ماست قبل از آنکه نگاههایت قلبام را منصرف کنند ، برو نه دیگر خاطرهیی از تو باقی میمانَد نه امیدی قبل از آنکه درنگهایت قلبام را بسوزاند ، برو بِکَن از دیوار و دور بینداز تمامِ عکسهایت را هر چه را که از توست از اتاقام بیرون بِبَر تو گلی را از اعماقِ جانودلت لای کتابام گذاشته بودی...
-
بشکفت گل در بوستان آن غنچه خندان کجا
شنبه 22 خرداد 1400 06:00
بشکفت گل در بوستان آن غنچه خندان کجا شد وقت عیش دوستان آن لاله و ریحان کجا هر بار کو در خنده شد چون من هزارش بنده شد صد مرده زان لب زنده شد، درد مرا درمان کجا گویند ترک غم بگو ، تدبیر سامانی بجو درمانده را تدبیر کو ، دیوانه را سامان کجا از بخت روزی با طرب خضر آب خورد و شست لب جویان سکندر در طلب تا چشمه حیوان کجا می...
-
ساکنان قلب
شنبه 15 خرداد 1400 06:35
ساکنان قلبات را به دقت انتخاب کن زیرا هیچکس به غیر از تو بهای سکونتشان را نخواهد پرداخت جبران خلیل جبران مترجم : احمد دریس
-
تنها دوست داشتن وجود دارد
شنبه 15 خرداد 1400 06:30
چیزی به نام جدایی وجود ندارد این دروغ ماست تنها دوست داشتن وجود دارد دلتنگی وجود دارد انتظار وجود دارد امید یاشار اوغوزجان مترجم : علیرضا شعبانی
-
می دانم رفتنت حتمی است
شنبه 15 خرداد 1400 06:25
می دانم رفتنت حتمی است همانگونه که عشقت حتمی است میدانم شبهایى خواهم داشت که در آن طولانى خواهم گریست به اندازهی خندههاى اکنونم و سعادت امروزم همان اندوه آیندهام خواهد بود اما رقص بر لبهی پرتگاهت را به خواب شبانه ترجیح میدهم همچون یک مومیایی که زمان را بىحرکت در تابوتش مىخواباند غادة السمان مترجم : محبوبه...
-
تمامی راه را با تو بودم
شنبه 15 خرداد 1400 06:20
تمامی راه را با تو بودم تمام اسکلهها بارانها بادها تمامی راه را با تو بودم وقتی که چون پرندهای تبعیدی زمین را ترک میگفتم و بالی با من نبود وقتی که در اشکم چون شمعی فرو میرفتم و مومیایی شده خاموش میشدم تمام طول سفر کنار تو گام میزدم کجا بودی تو ؟ شمس لنگرودی
-
کجاست شور و حرارتِ دیروز ؟
شنبه 15 خرداد 1400 06:15
کجاست شور و حرارتِ دیروز ؟ اکنونام میانِ اندوهان و رخوت در گذر است دریغا گذشتهی خداییِ من نغمههایش آیا در دلِ تنهای من مُردند ؟ آه ای شاعرِ من چرا ورای گذشتهی دورِ من فاصله گرفتی ؟ منی که هنوز هم مناجاتی برای چشمانِ تو و توفانی از اشتیاق و سرگشتگیام آه آیا تمامِ آنچه شیفتگی و مشتاقی بود از ظلمتِ زندهگیام غیب شد...
-
تریاک
شنبه 15 خرداد 1400 06:10
نصرت چه می کنی سر این پرتگاه ژرف با پای خویش ، تن به دل خاک می کشی گم گشته ای به پهنه تاریک زندگی نصرت شنیده ام که تو تریاک می کشی نصرت تو شمع روشن یک خانواده ای این دست کیست در رهِ بادت نشانده است ؟ پرهیز کن ز قافله سالار راه مرگ چون چشم بسته بر سر چاهت کشانده است بیش از سه ماه رفته که شعری نگفته ای ای مرغ خوش نوا ز...
-
زیبای من
شنبه 15 خرداد 1400 06:05
زیبای من چشمان تو برای صورتات بسیار بزرگ است چشمان تو برای زمین بسیار بزرگ است سرزمینهایی است رودخانههایی است در چشمان تو از میان آنها میگذرم آنها دنیا را روشن میکنند و من از میان آن میگذرم زیبای من زیبای من سینههایت چون دو قرص نانی است ساخته از خاک گندمین و ماه طلایی زیبای من زیبای من کمر تو که دستان من شکل...
-
من آن نیم که مرا بیتو جان تواند بود
شنبه 15 خرداد 1400 06:00
من آن نیم که مرا بیتو جان تواند بود دل زمانه و برگ جهان تواند بود نهان شد از من بیچاره راز محنت تو قضای بد ز همه کس نهان تواند برد خوش آنکه گویی چونی همی توانی نه در این چنین سر و توشم توان تواند بود اگر ز حال منت نیست هیچگونه خبر که حال من ز غمت بر چهسان تواند بود چرا اگر به همه عمر نالهای شنوی به طعنه گویی کار...
-
زبان عشق
شنبه 8 خرداد 1400 06:35
سخن در دهان معطل ماند و چشمانام به زبان عشق با چشمات به گفتگو نشست نه دیروزی بجا ماند و نه فردایی تمامی روزها یکی شدند روز خشنودی تو احمد شوقی شاعر مصری مترجم : سودابه مهیجی
-
این عاشقانه برای توست
شنبه 8 خرداد 1400 06:30
این عاشقانه برای توست آری برای تمام جانم گفتنهای بیانتهایت برای تمام دوستتدارم هایی که به دلم نشست این عاشقانه را برای تو مینویسم در گوشهای دنج بنشین و به صدای قلب من گوش کن میشنوی اش ؟ هر تپش برای توست میگفتی برای من بنویس و من حالا برای تو مینویسم دوستت دارم شیما سبحانی
-
نیازمند احساسم
شنبه 8 خرداد 1400 06:25
نیازمند پول نیستم نیازمند احساسم محتاج کلماتی با انتخابی عالمانه محتاج گلهایی بهنام خیال رزهایی بهنام حضور نیازمند رویاهایی که در درختها لانه کردهاند ترانههایی که تندیسها را به رقص وامیدارند محتاج ستارگانی که در گوش عشاق نجوا میکنند من به شعر محتاجام به این افسون که سنگینی را از جان کلمات میزداید و شوق...
-
دلتنگی
شنبه 8 خرداد 1400 06:20
سلام یعنی دلم برایت تنگ شده بود سلام یعنی من هم همینطور امروز هوا خیلی سرد شده یعنی دیروز نبودی شاید بارون بیاد یعنی امروز هستم، نگاهم کن شعری رو که خواستی پیدا کردم یعنی دیروز همهاش به فکر تو بودم میخوام بذارمش تو قاب که هر روز بخونمش که هر روز به یاد تو باشم وسط های شعر گریهام گرفت بس که به تو فکر کردم فقط شعر...
-
چقدر می ترسم
شنبه 8 خرداد 1400 06:15
چقدر می ترسم وقتی که باز می گردم خبری بد را با خود داشته باشی چقدر می ترسم وقتی در آغوشت می گیرم بوی غریبی با خود داشته باشی چقدر می ترسم وقتی که باز می گردم دستور زبان چشمانت را با هجایی دیگر بخوانم چقدر می ترسم نیاز و گرمی دستانت مانند وقتی که تو را ترک کردم نباشد و بیش از هر چیز همه کسم ، همراهم چقدر می ترسم وقتی...
-
چگونه بال زنم تا به ناکجا که تویی
شنبه 8 خرداد 1400 06:10
چگونه بال زنم تا به ناکجا که تویی بلندمی پرم اما ، نه آن هوا که تویی تمام طول خط از نقطه ی که پر شده است از ابتدا که تویی تا به انتها که تویی ضمیر ها بدل اسم اعظم اند همه از او و ما که منم تا من و شما که تویی تویی جواب سوال قدیم بود و نبود چنانچه پاسخ هر چون و هر چرا که تویی به عشق معنی پیچیده داده ای و به زن قدیم...
-
محبوب من اگر در زندگیِ من نبودی
شنبه 8 خرداد 1400 06:05
محبوب من اگر در زندگیِ من نبودی بانویی چون تو را خلق میکردم که قامتاش چون شمشیر، زیبا و کشیده و چشماناش چون آسمانِ تابستان زلال باشد صورتاش را روی برگ درختان نقش میزدم و صدایش را بر برگ درختان حک میکردم موهایش را کشتزاری از ریحان کمرگاهاش را از شعر و لب و دهاناش را جامی عطرآگین میساختم و دستاناش را چونان...
-
روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
شنبه 8 خرداد 1400 06:00
روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست در غنچهای هنوز و صدت عندلیب هست گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست چون من در آن دیار هزاران غریب هست در عشق خانقاه و خرابات فرق نیست هر جا که هست پرتو روی حبیب هست آن جا که کار صومعه را جلوه میدهند ناقوس دیر راهب و نام صلیب هست عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد ای خواجه درد نیست وگرنه...
-
مغرور باش
شنبه 1 خرداد 1400 06:35
مغرور باش مغرور باش هر چه ستم کنی باز هم در جان و تنام فرشته میمانی و آنطور که عشقمان برایمان رقم زده است تو را خواهم دید نسیمات ، عنبر سرزمینات ، شکّر و من دوستات دارم بیشتر محمود درویش مترجم : صالح بوعذار
-
باران زیباست
شنبه 1 خرداد 1400 06:30
باران زیباست باران نامها را می شوید و همه بی نام می شوند آن وقت تو برای من می شوی من برای تو و ما برای تمام دنیا باران زیباست باران دلها را می شوید آن وقت دل تو برای من می شود دل من برای تو و دل ما برای تمام دنیا باران زیباست باران آرزوها را می شوید آن وقت آرزوی من برای تو می شود آرزوی تو برای من و آرزوی ما برای تمام...
-
غمگینت خواهند کرد
شنبه 1 خرداد 1400 06:25
غمگینت خواهند کرد بسیار هم غمگین آن زمان است که مرا بهخاطر خواهی آورد جمال ثریا مترجم : فرید فرخزاد
-
دور از چشم شیطان
شنبه 1 خرداد 1400 06:20
نمی خواهم نه بهشت را و نه اردیبهشت را سیب را می چینم و با تو به زمین می آیم تا به دور از چشم های شیطان دوستت بدارم مریم ملک دار
-
نگاه تو
شنبه 1 خرداد 1400 06:15
وقتی یک نگاهت که در چنگام میگیرد معتبرتر از شعر من است همجواری دست ات بیش از کار روزانهام میارزد طنین صدایت بیش از آن چیزیست که بدان پرداختهام و دوباره خواهم پرداخت گیرم که خطرآفرین باشد آنگاه آشفته برمیخیزم سرم گیج میخورد زیرا هیچ نمیبینم جز تو را و تو را و تو را نزدیک و نزدیکتر و هنگامی که چشمهایم را فرو...