-
میان تاریکی تو را صدا کردم
شنبه 1 خرداد 1400 06:10
میان تاریکی تو را صدا کردم سکوت بود و نسیم که پرده را می برد در آسمان ملول ستاره ای می سوخت ستاره ای می رفت ستاره ای می مرد ترا صدا کردم ترا صدا کردم تمام هستی من چو یک پیاله شیر میان دستم بود نگاه آبی ماه به شیشه ها می خورد ترانه ای غمناک چو دود بر می خاست ز شهر زنجره ها چو دود می لغزید به روی پنجره ها تمام شب آنجا...
-
زیباتر هستی
شنبه 1 خرداد 1400 06:05
از هر آنچه شادی نداشتهام زیباتر هستی از اندوه بیاندازهام زیباتر هستی از گلهای ستاره بر پیراهن آسمان زیباتر هستی از پاکیزگی نهاده در سرشت سپیدهدم زیباتر هستی از تأخیر آرزو زیباتر هستی از همهی معشوقهها که در هزار توی شب پنهاناند و چشم خورشید به آنها نیفتاده زیباتر هستی از دوست دارمِ من زیباتر هستی از خود من...
-
گفتم که چرا صورتت از دیده نهانست
شنبه 1 خرداد 1400 06:00
گفتم که چرا صورتت از دیده نهانست گفتا که پری را چکنم رسم چنانست گفتم که نقاب از رخ دلخواه برافکن گفتا مگرت آرزوی دیدن جانست گفتم همه هیچست امیدم ز کنارت گفتا که ترا نیز مگر میل میانست گفتم که جهان بر من دلتنک چه تنگست گفتا که مرا همچو دلت تنک دهانست گفتم که بگو تا بدهم جان گرامی گفتا که ترا خود ز جهان نقد همانست گفتم...
-
در عشق تو
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1400 06:35
وقتی گمان میکنم به خواب رفتهام بخشی از وجودم به زندگی پنهانیاش ادامه میدهد تو در آن خانه کردهای در عشق تو با تعمق مینگرد و به وقتِ سحر بیدارم میسازد با ضربهی تبرِ اشتیاق وسطِ سرم آیا این سردرد است ؟ یا که شکافیست در روحام ؟ غادة السمان مترجم : محمد حمادی
-
رنگ صدای تو
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1400 06:30
رنگ صدای تو را دوست دارم رنگ صدای تو سپید است سپیدِ مایل به عشق با رگه هایی از آفتاب و باران حرف بزن من به ملودی خوش آب و رنگِ صدای تو دل بسته ام سوسن درفش
-
دلتنگی برای تو
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1400 06:25
محبوبام در هر بار دلتنگیام برای تو آسمان را مینگرم از آن رو که چشمان تو را میبینم در رنگ آبیاش بهچت نجاتی گیل مترجم : علیرضا شعبانی
-
دوست داشتن تو
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1400 06:20
کاش دوست داشتنت به مانند حرفهایی که در دهان مردم می پیچد و دست به دست می رسد به تمام شهر می پیچید در دهانشان شهر پر می شد از تو و من پیروز میدان می آمدم میان جمعیت برایت دست تکان می دادم و فریاد می زدم دیدی ، گفته بودم دیوانه ام گفته بودم تو را میخواهم کاش دلهره هایم رسوایم می کرد رسوایی گاهی آنقدرها هم بد نیست وقتی...
-
اگر جامهای بهشتی داشتم
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1400 06:15
اگر جامهای بهشتی داشتم گلدوزی شده با انوارِ طلایی و نقرهای روی پارچههای آبی و خاکستری و تیره از شب و روز و نیمروز زیرِ پای تو پهن میکردم اما من فقیر بودم فقط رویا داشتم به نرمی زیرِ پایت گستردم تا قدم بگذاری بر آن زیرا که قدم گذاشتی آرام به رویاهای من ویلیام باتلر ییتس شاعر ایرلندی مترجم : هوشنگ خوشروان
-
چرا به یاد نمیآورم ؟
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1400 06:10
چرا به یاد نمیآورم ؟ به گمانم تو حرفی برای گفتن داشتی هرگز هیچ شبی دیدگان تو را نبوسید گفتی مراقب انار و آینه باش گفتی از کنار پنجره چیزی شبیه یک پرنده گذشت زبانِ زمستان و مراثی میلهها عاشقشدن در دیماه مردن بهوقت شهریور چرا به یاد نمیآورم ؟ همیشهی بودن با هم بودن نیست چرا به یاد نمیآورم ؟ مرا از به یاد آوردنِ...
-
الهه
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1400 06:05
بیست سال بیهوده در تبعیدگاه به انتطارت نشستم تا این که تو را در وطن یافتم ای الهه ، ای کبوتر مقدس تو تبعیدگاه و وطن منی و قصیده ی منتظرم هر گاه تو را می بینم زندگی در رگ هایم جاری می شود و آن گاه که نهان می شوی آتش و ابر و آذرخش و باران در قلبم خاموش می شوند ای الهه ای که همه ی الهه هایم را فرمان بر خود ساخت و...
-
رباعیات خیام
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1400 06:00
هر سبزه که برکنار جویی رسته است گویی ز لب فرشتهخویی رسته است پا بر سر سبزه تا به خواری ننهی کان سبزه ز خاک لاله رویی رسته است ======== یک جرعه می ز ملک کاووس به است از تخت قباد و ملکت طوس به است هر ناله که رندی به سحرگاه زند از طاعت زاهدان سالوس به است ======== چون عمر به سر رسد چه شیرین و چه تلخ پیمانه چو پر شود چه...
-
سرنوشت تو
چهارشنبه 15 اردیبهشت 1400 06:35
سرنوشتِ تو آن است که محبوبِ من باشی و هرگز از این سرنوشت گریزت نخواهد بود نزار قبانی مترجم : اسماء خواجهزاده
-
عصرانه ها
چهارشنبه 15 اردیبهشت 1400 06:30
دلم می خواهد نیما بخوانم تو گوش کنی فروغ بخوانم لبخند بزنی دیوان شمس بخوانم ادیبانه نگاهم کنی و گاهی بند کنم به غزل های منزوی تا در کلامت شیطنتی بچه گانه موج بزند و با بوسه ای غافلگیرم کنی من هنوز نگفته ام چه قدر به این عصرانه ها که با هم شعر می نوشیم از کلام هم دل خوش کرده ام عرفان یزدانی
-
زنی آزاد
چهارشنبه 15 اردیبهشت 1400 06:25
زنی آزاد شدم آنهنگام که تصمیم گرفتم رویا بافتن را متوقف کنم آزادی وابسته به هیچچیز نیست و انتظار نوعی اسارت است احلام مستغانمی شاعر الجزایری برگردان : مرجان وفایی
-
سال که عوض شود
چهارشنبه 15 اردیبهشت 1400 06:20
سال که عوض شود باید بگویم پارسال بود که دیدمت باید بگویم سال پیش بود که باهم بودیم انگار نه انگار که فقط چند ماه گذشته است باید هی رجوع کنم به سال قبل اینکه تو را در سال قبل جا گذاشته ام اینکه امسال از تو ، از خودم جا مانده ام سال که عوض شود در لحظه های دلتنگی باید مسیری طولانی را برگردم بیافتم در ازدحام خاطرات سال...
-
چه روزهایی
چهارشنبه 15 اردیبهشت 1400 06:15
چه روزهای دشواری گرمام نمیکند هیچ آتشی لبخند نمیزند آفتابی به من همه چیز تهیست سرد و ستمگرست و ستارگانِ روشنِ دوستداشتنی هم نگاه میکنند غمگنانه به من از وقتیکه دریافتهام در قلب عشق را هم پایانیست هرمان هسه مترجم : مصطفی صمدی
-
خواب خوب
چهارشنبه 15 اردیبهشت 1400 06:10
پس از توفان پس از تندر پس از باران سرشک سبز برگ از شاخه های جنگل خاموش می افتاد نه بید از باد نه برگ از برگ می جنبید شکاف ابرها راهی به نور می دادند دوباره راه را بر ماه می بستند و من همچون نسیمی از فراز شاخه ها پرواز می کردم تو را می خواستم خوب ای خوبی به دیدار تو من می آمدم با شوق با شادی تو را می بینم ای گیسو...
-
چشمان معشوقه من
چهارشنبه 15 اردیبهشت 1400 06:05
خورشید به زیبایی چشمان معشوقه من نیست لبهای معشوقه من از مرجان قرمزتر هستند اگر برف سفید باشد پس سینههای معشوق من چه رنگیست ؟ اگر نقره سیمین است چرا نقرههای سیاه روی سر او رشد میکنند ؟ من گلدانهای گل دار قرمز و سفید زیادی دیدهام اما گلهای هیچکدام به زیبایی گل رز گونههای او نیستند و عطری که از نفس معشوقه من...
-
دوستان ، عاشقم و عاشق زارم ، چه کنم ؟
چهارشنبه 15 اردیبهشت 1400 06:00
دوستان ، عاشقم و عاشق زارم ، چه کنم ؟ چاره صبرست ، ولی صبر ندارم ، چه کنم ؟ ریخت خون جگر از گوشه چشمم بکنار و آن جگر گوشه نیامد بکنارم ، چه کنم ؟ ای طبیب ، این همه زحمت مکش و رنج مبر زار می میرم ، اگر جان نسپارم چه کنم ؟ چند گویی که برو ، دامنم از کف بگذار وای اگر دامنت از کف بگذارم چه کنم ؟ دردمندان همه از صبر قراری...
-
تمام شد عشق
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1400 06:35
همانطور که یک عشق تمام میشود این عشق هم تمام شد مانند یک بیماریِ طولانی همانندِ ترانهیی که بیوقفه به آن گوش میسپارم همانندِ فراموشیِ خیره شدن به آسمان نامه نوشتن به دوستان آب دادن به گلها تمام شد همانطور که یک عشق تمام میشود این عشق هم تمام شد چونان کودکی افلیجی که از نو راه رفتن میآموزد باید به کوچه بزنم...
-
لطیف باش
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1400 06:30
لطیف باش لطافت خنکای بهار است که روی تب روزگار و داغی بی رحمی می وزد هر چقدر زمانه سخت تر شود تو لطیف تر شو زیرا لطافت نوعی تدبیر است در مواجهه با خشونت لطافت مرهمی ست که بر زخم های جهان می گذاری لطیف باش تا حال جهان بهتر شود عرفان نظرآهاری
-
رها می کنم تو را
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1400 06:25
رها میکنم تو را رها میکنم تو را دیگر ترسی ندارم از خشم یا شادی سیاهی یا سفیدی سیری یا گرسنگی عشق یا نفرت تو مرا به اسارت گرفتی اما با غل و زنجیری که خود به تو بخشیده بودم تو مرا سلاخی کردی اما با چاقویی که از خود من هدیه گرفته بودی تو مرا سوزاندی اما در آتشی که خود برافروخته بودم ای ترس خودم را پس میگیرم از تو دیگر...
-
یاد تو را
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1400 06:20
جنگ بی فایده بود عزیزم رفتنت تیر آخرت بود من از ناحیه ی قلب و غرور و قلم شکست خورده بودم با هزار سپاه عشق هم نمی توانستم قلبی را که به تصرّف دیگری در آمده پس بگیرم باید تسلیم می شدم باید به عقب بر می گشتم باید در سنگر خاطره ها پناه میگرفتم و عکس یاد تو را تا ابد به دیوار سینه ام می کوبیدم از این جنگ فقط همین ها برایم...
-
معشوقِ پنهانیِ من
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1400 06:15
حتی خیال و رؤیا هم برای آن که پنهانی دیده شود در انتظارِ شب میمانَد و تو ای معشوقِ پنهانیِ من در قلبِ من و در پنهانترین نقطه از وجودِ من جای داری هیچکسی ایکاش که از غمگین بودنام باخبر نشود من این احساس را به سانِ مرگِ خود به اینسو به آنسو میبَرَم و در پنهانترین خلوتگاهِ زندهگیِ من جایی پنهان وجود دارد که...
-
دم به دم حلقه این دام شود تنگتر و من
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1400 06:10
دم به دم حلقه این دام شود تنگتر و من دست و پایی نزنم خود ز کمندت نرهانم سرپر شور مرا نه شبی ای دوست به دامان تو شوی فتنه ساز دلم و سوز نهانم ساز بشکسته ام و طائر پر بسته نگارا عجبی نیست که این گونه غم افزاست فغانم نکته عشق ز من پرس به یک بوسه که دانی پیر این دیر جهان مست کنم گر چه جوانم گر ببینی تو هم آن چهره به روزم...
-
دستینا
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1400 06:05
دیشب وقتی در خواب بودی نامات را زمزمه کردم و حکایتهای ترسناک حیوانات را تعریف کردم دیشب وقتی خواب بودی گلها را آب دادم و به آنها داستانهای وحشتناک انسانها را بازگو کردم دیشب وقتی خواب بودی دلم چون ستارهای دلبستهی تو شد و از اینرو و صرفا از اینرو اسم جدیدی برایت دادم « دستینا » دستینا اگر چنان ناچار در...
-
هر چه کردم به ره عشق وفا بود ، وفا
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1400 06:00
هر چه کردم به ره عشق وفا بود ، وفا وانچه دیدم به مکافات جفا بود ، جفا شربت من ز کف یار الم بود ، الم قسمت من ز در دوست بلا بود ، بلا سکه عشق زدن محض غلط بود ، غلط عاشق ترک شدن عین خطا بود ، خطا یار خوبان ستم پیشه گران بود ، گران کار عشاق جگر خسته دعا بود ، دعا همه شب حاصل احباب فغان بود ، فغان همه جا شاهد احوال خدا...
-
معجزه عشق
چهارشنبه 1 اردیبهشت 1400 06:35
مردِ من من هماره مبارزه میکنم و مبارزه میکنم تا زندگی ظفر یابد تا درختان جنگلها برگ برآرند تا عشق به خانهی مُردگان درآید که فقط عشق میتواند مُردگان را به حرکت درآرد سعاد الصباح شاعر کویتی مترجم : طیبه حسینزاده
-
عاشقانه های یک شاعر
چهارشنبه 1 اردیبهشت 1400 06:30
هیچ شاعری عاشقانه هایش را برای هیچ زنی اتفاقی نسروده است زن ها زمانی واقعا زن می شوند که مردی را شاعر کرده باشند برای فهم عشق باید به یک زن متوسل شد آن ها زیبا و شاهکارند ساده اند ساده هم کنارمان می مانند اما دلشان نازک است دست از سرشان که برداریم اشک است که از سقف آرزو هایشان می بارد پس گاهی به قیمت یک لبخند باید...
-
چشم دل
چهارشنبه 1 اردیبهشت 1400 06:25
اگر میخواهی شعر را در زندگی جاری کنی به آدمها با چشمِ دل نگاه کن الکساندرا واسیلیو شاعر رومانیایی مترجم : هوشنگ خوشروان