-
دوستم داشته باش
شنبه 9 آذر 1398 17:55
دوستم داشته باش انگار که ترانه ای عاشقانه ام انگار که پلک بر هم گذاشتی از سر شور و هیجانم دوستم داشته باش همانند خنده ای قبل گریه همانند امیدی که وقت اندوه تو را به صبر دعوت می کند مرا در اوقات پیروزی ام به هنگام زمین خوردنم در میان جمع و به وقت تنهایی دوست داشته باش به من بگو که چنین دوستم داری بگو که چنین دوستم داری...
-
دو شب از مرگِ من گذشته است
شنبه 9 آذر 1398 17:50
از آخرین نامه از خداحافظ از جستجو ی آخرین کلام در نگاهت از آخرین باری که با تردید گفتی چقدر دوستم داشتی و من در وهمِ غیر قابل باوری باور کردم ، دیگر دوستم نداری بی تو بی خودم بی حضورِ عشق سخت گریسته ام رغبتِ عجیبی دارم به دیوانه شدن رغبت عجیبی به بیراهه زدن دوست دارم دستهایم را روی سینهام روی امنترین جای بدنم...
-
تو دنیا هستی
شنبه 9 آذر 1398 17:46
کفش جادو به پایم پوشاندی و مرا به میان خورشید و ستارگان بردی و دیگر تمام دنیا مال من بود آه این کفش ها را از پایم در آور خورشید و ستاره ها را می خواهم چه کنم ؟ همه ی دنیای من تویی و جهان با همه ی ستاره ها و خورشیدش از تو روشنی می گیرد سارا تیس دیل ترجمه : چیستا یثربی
-
پیش از آنکه به خواب بروم
شنبه 9 آذر 1398 17:36
پیش از آنکه به خواب بروم همین جا کنارم نشسته بودی گفتی : اگر خوابت برد و از دلتنگیت مردم چی ؟ اگر بیدار شدی در انتظار بوسه ات مرده بودم چی ؟ می شود خیالم را گوشه ی خوابت گره بزنم ؟ نگاهت می کردم که خوابم برد حالا در خواب من نیستی مرا گذاشته و رفته ای امکان نداشت مرا در تنهایی ام جا بگذاری امکان نداشت خانه را جهنم کنی...
-
رویای آشنا
شنبه 9 آذر 1398 17:22
در این رویای بُرنده و غریب زنی ناشناس می بینم دوستش دارم و دوستم دارد و در هر رویا نه همان زن است و نه دیگری با تمام بودنش که دوستم می دارد و مرا بلد است موهایش نمی دانم قهوه ای ، طلایی ، یا به رنگ حناست و نامش می دانم که شیرین است و شنیدنی مثل نام معبودهایی که تبعیدی زندگی اند نگاهش به تندیس ها می ماند در صدایش اما...
-
او شاهکار خداوند است
شنبه 9 آذر 1398 17:16
وقتی بلند بانو بنشست در برابر من بعد از چه سالهای صبوری بعد از هزار سال دوری دیدم هنوز هم آبش به جوی جوانی ست دیدم تندیس جاودانی حسن است زیباتر از همیشه زیبای جاودانی ست اما درون سینه من حتی هنوز گرچه دلی می تپد ولی در طول سایلان که چه بر من رفت با این دل شکسته آرام نا نشسته دمی سر کرده ام به صبوری خو کرده ام به حسرت...
-
به یاد آور باربارا
شنبه 9 آذر 1398 17:07
به یاد آور باربارا بیامان بر " برست " باران میبارید آن روز و تو خندان قدم میزدی شکوفا شادان خیس زیرِ باران به یاد آور باربارا بیامان بر " برست " باران میبارید و من در خیابانِ " سیم " از برابر تو گذشتم خندیدی خندیدم به یاد آور باربارا تو که نمیشناختم ات تو که نمیشناختی ام به یاد آور...
-
قصد جفاها نکنی ور بکنی با دل من
شنبه 9 آذر 1398 16:59
قصد جفاها نکنی ور بکنی با دل من وا دل من وا دل من وا دل من وا دل من قصد کنی بر تن من شاد شود دشمن من وانگه از این خسته شود یا دل تو یا دل من واله و مجنون دل من خانه پرخون دل من بهر تماشا چه شود رنجه شوی تا دل من خورده شکرها دل من بسته کمرها دل من وقت سحرها دل من رفته به هر جا دل من مرده و زنده دل من گریه و خنده دل من...
-
دوست داشتن تو
یکشنبه 3 آذر 1398 18:29
تو آن جایی و من اینجا در این فکر که تا چه حد دوستت دارم در این فکر که تا چه حد برایم با ارزشی در این فکر که تا چه حد دلتنگ توام تو آن جایی و من اینجا در این فکر که تا چه حد در اشتیاقِ با دیگر در کنار تو بودنم در این فکر که چگونه بیش از همیشه قدر آن زمان که در کنار هم خواهیم بود را خواهم دانست دوستت دارم سوزان پولیس...
-
دلتنگی
یکشنبه 3 آذر 1398 18:27
دلم برای تو تنگ شده است برای بوسه هایت که هنوز صورتم را لمس نکرده اند برای دست هایت که هنوز لای موهایم گره نخورده است برای چشمانت هنوز نتوانستم غرق بشوم برای دلت که هیچ وقت برایم جایی نداشت ولی هم چنان دلم برایت تنگ می شود نسرین خواجه
-
ترس از دست دادن
یکشنبه 3 آذر 1398 18:24
میخواستم که به من دروغ بگویی چون که انسان فقط از ترس از دست دادن چیزی دروغ میگوید اورهان پاموک مترجم : فریبا مرتضایی
-
دفاع از عشق
یکشنبه 3 آذر 1398 18:18
قهرمان گاهی زنیست که پای همه حرفهای پشت سرش ایستاده و برای عشقش میجنگد گاهی مردیست که تنها و یک تنه با همه میجنگد تا به معشوقهاش برسد برای عشقتان بجنگید قبل از اینکه دیر بشود اگر ادعای دوست داشتن دارید برای تصرف مساحت پیراهنش برای مرز حلقه آغوشش بجنگید دفاع از حقتان برای عشق دفاع مقدسیست سحر رستگار
-
فریب شیطان
یکشنبه 3 آذر 1398 18:13
به اندامم سوگند به گیسوان بلندم به لب های خونینم به دستهایم سوگند وقتی تو را در آغوش کشیدم شیطان را فریب دادم جمانه حداد ترجمه : بابک شاکر
-
اکنون چو برگ آخر پاییزی
یکشنبه 3 آذر 1398 18:07
اکنون چو برگ آخر پاییزی تب کردهام در دستهای سرد تو میلرزم انصاف نیست گر میبری ببر خاکستری را که بر روی سینهی من خفته است اما بدان که آفاق را خونین خواهی کرد وقتی از باغهای چلچله خواهی گذشت و برگهای سبز جهان را خواهی لرزاند داغ است هنوز داغ است خاکستری که از تو بر روی سینهی من خفته است رضا براهنی
-
جوابی برایم ننویس
یکشنبه 3 آذر 1398 17:59
جوابی برایم ننویس حرفی نزن به آغوشت باز خواهم گشت همچون یتیمی که به تنها سرپناهش باز میگردد باز خواهم گشت و موهای خیسم را که راه رفتن زیر ناودانها را انتخاب کرده بود به دستان تو میسپارم تا خشکشان کنی غسان کنفانی
-
بر نگه سرد من به گرمی خورشید
یکشنبه 3 آذر 1398 17:46
بر نگه سرد من به گرمی خورشید می نگرد هر زمان دو چشم سیاهت تشنه این چشمه ام چه سود خدا را شبنم مرا نه تاب نگاهت جز گل خشکیده ای و برق نگاهی از تو در این گوشه یادگار ندارم زان شب غمگین که از کنار تو رفتم یک نفس از دست غم قرار ندارم ای گل زیبا بهای هستی من بود گر گل خشکیده ای ز کوی تو بردم گوشه تنها چه اشک ها فشاندم وان...
-
شعری برای لوییز
یکشنبه 3 آذر 1398 17:36
به تو میاندیشم عزیزم ، لو قلب تو پادگان من است احساسهایم گیسوان تو خاطرهی تو جیرهی غذایی من امشب آسمان پر از شمشیر و مهمیز است توپچیها در مِه سنگین و جنبنده دور میشوند اما من در ژرفنای وجودم پیوسته چهرهی تو را میبینم اهانت زخمِ آتشینِ جرأت است موزیک نظامی در دل شب چون آوای تو میدرخشد هنگامی که سوار بر اسبم تو...
-
نیست بی دیدار تو در دل شکیبایی مرا
یکشنبه 3 آذر 1398 17:25
نیست بی دیدار تو در دل شکیبایی مرا نیست بیگفتار تو در دل توانایی مرا در وصالت بودم از صفرا و از سودا تهی کرد هجران تو صفرایی و سودایی مرا عشق تو هر شب برانگیزد ز جانم رستخیز چون تو بگریزی و بگذاری به تنهایی مرا چشمه خورشید را از ذره نشناسم همی نیست گویی ذرهای دردیده بینایی مرا از تو هر جایی ننالم تو هر جایی شدی نیست...
-
وابسته شدن
چهارشنبه 22 آبان 1398 12:11
به چهچیز تو اینقدر وابسته شدم به چشمانات که مرا نگاه نمیکنند ؟ یا به قلبات که مال من نیست ؟ ازدمیر آصف مترجم : علیرضا شعبانی
-
قسم به عشق
چهارشنبه 22 آبان 1398 12:07
قسم به پاییزی که در راه است و به پچ پچ های عاشقانه ی برگ ها در حال افتادن قسم به بوسه های آخر و به باران های گاه و بی گاه و به آغوش های خالی قسم به عشق که من پاییز به پاییز باران به باران آغوش به آغوش دل تنگ توام سوسن درفش
-
چه کسی می داند
چهارشنبه 22 آبان 1398 11:59
چه کسی میداند که تو در آغوش کدام بادهایی چه کسی میداند که تو در کدام اقلیم هستی ؟ من بیتو در این خاموشیها مثل یک دیوانهام جاهد ظریف اوغلو مترجم : سینا عباسی هولاسو
-
کاش می شد تکثیر می شدم
چهارشنبه 22 آبان 1398 11:53
کاش می شد تکثیر می شدم به دوست داشتنت به چشمهایت به لبهایت به دکمه های پیراهنت کاش می شد برایت چند دل می شدم چند قلب می شدم چند آغوش می شدم یا چند دیوانه که بند دلش را بسته به لبخندت کاش می شد تکثیر می شدم به نفسهایت به دستهایت به آغوشت لعنتی جان من برای دوست داشتنت بی اندازه مَردم امید آذر
-
چیزی بهسان شراب
چهارشنبه 22 آبان 1398 11:40
چیزی بهسان شراب در این حالوهواست خراب میکند انسان را خراب تو آیا هنوز اشتیاقی به سر داری ؟ اینکه معشوق تو جایی دیگر و خودت جایی دیگر رنجور میکند انسان را رنجور چیزی بهسان شراب در این حالوهواست مست میکند انسان را مست اورهان ولی برگردان : ابوالفضل پاشا
-
هر خیال بهتر از بیخیال شدن است
چهارشنبه 22 آبان 1398 11:33
سلام علاقهیِ خوبم علاقه جانِ من خوبی ؟ میدانم قهری ، من هم قهرم تو با من قهری و من با قلمم با قلمی که از تو نوشت و قلبم قلبی که عاشق شد که عاشقِ تو شد قلبی که قلم گرفت و ماندن را ترجیه داد و تجربه کرد قهر که بد نیست هرچه باشد بهتر از رفتن و دنبال بهانهیِ برگشت بودن است میدانم علاقه قهری تو با من قهر و من با خیلی...
-
آوازی که دوست داشتی
چهارشنبه 22 آبان 1398 11:28
آوازی که دوست داشتی را می خوانم ، عمر من اگر بیایی و گوش کنی ، عمر من اگر بیاد آری دنیایی را که در آن زندگی می کردی بشنو آوازم را ، روح من سکوت را نمی خواهم ، عمر من چطور بدون فریاد وفاداریم اثبات می شود ؟ کدام نشان مرا می شناساند ، عمر من ؟ همان گونه ام که از آنِ تو بودم ، عمر من نه آرام ، نه از یاد رفته ، نه سرگشته...
-
ای ردیف غزلم ، ورد زبانم ، نفسم
چهارشنبه 22 آبان 1398 11:11
ای ردیف غزلم ، ورد زبانم ، نفسم حاکم گستره ی فن بیانم ، نفسم تو چه کردی که دلم این همه خواهانت شد ؟ حکم کرده است فقط با تو بمانم نفسم گوشه ی دنج اتاقم شب شعری برپاست گرم چندین غزل پر هیجان ام نفسم بیستون چیست ؟ بگو تا دل البرز بِکن امتحان کن به گمانم بتوانم نفسم چه شده راحت من ، این همه ناآرامی ؟ غرق تشویش شدی من...
-
ای پری
چهارشنبه 22 آبان 1398 11:05
ای پری بافه ای از موهای برکنده شده ات را به من بده تا در گلدان گریه ام نگهش دارم مرا به دوزخت راه بده تا نشان سپاس سوختنم را بر سینه مرگ بیاویزم اکنون بیسویی از روشنایی در چشم راه میسپارم و پرپر زدنم پارو زدن است در مرداب خشکیده ای پری باران نخوابید و من نیز ولی افسوس به تو نرسیدم ای پری یقه تمامی نقشه های بزرگ دنیا...
-
در آن مجلس که جام عشق نوشند
چهارشنبه 22 آبان 1398 11:01
در آن مجلس که جام عشق نوشند کجا پند خردمندان نیوشند خداوندان دانش نیک دانند که مدهوشان خداوندان هوشند خوشا وقتی که مستان جام نوشین بیاد چشمه نوش تو نوشند مکن قصد من مسکین که خوبان چنین در خون مسکینان نکوشند برون از زلف و رخسارت ندیدم که برمه سنبل مه پوش پوشند هنوزت جادوان در عین سحرند هنوزت هندوان عنبر فروشند مگر...
-
هزاربار عاشق خواهم شد
چهارشنبه 15 آبان 1398 13:10
دستهای مرا رها کن سه سطر خواهم نوشت در هر سه سطر ، تو چشم های مرا رها کن به چهار طرف نگاه خواهم کرد در هر چهار طرف ، تو قلب مرا رها کن هزاربار عاشق خواهم شد در هر هزاربار ، تو احمد سلجوق ایلخان مترجم : ابوالفضل پاشا
-
عشق
چهارشنبه 15 آبان 1398 13:06
عشق آفریده هیچ خدایی نیست عشق آفریده تنهایی من و توست که هزار سال آزگار است خیال می کنیم کسی در راه است مهدیه لطیفی