-
نامش بر زبانم
پنجشنبه 8 خرداد 1399 06:45
نامش بر زبانم هر بار که سخن می گویم شکلش مقابل چشمانم به هر کجا که می نگرم هر شب و روز گویی این روح اوست که در من گام بر می دارد گویی این او نیست که مرا کشته است من او را کشته ام و با خود به هرجا می برم فیلیپ آیرز شاعر انگلیسی ترجمه : چیستا یثربی
-
فاصله
پنجشنبه 8 خرداد 1399 06:40
همیشه باید فاصله ات را با بعضی آدم ها حفظ کنی آن ها وقتی توی ویترینند جذاب ترند تو وقتی پشت شیشه باشی در امان تری اگر سعی کنی نزدیکشان شوی خیلی چیزها می فهمی در مورد جنسشان قد و اندازه شان هویتشان ضربه می خوری دلخور می شوی ناامید می شوی یادت باشد بعضی آدم ها فقط به دردِ از دور تماشا شدن می خورند پریسا زابلی پور
-
قادر نیستم با کلمات بیان کنم
پنجشنبه 8 خرداد 1399 06:35
قادر نیستم با کلمات بیان کنم حسرتی که در من است در کلمات نمیگنجد اما در خالی آغوش گشودهام در جریان خون رگهای بازوانام در هر ضربان قلب من تو طنینانداز میشوی عبور می کنی دوباره به من بازمیگردی و تا ابد میمانی تو از عمق وجودم سرچشمه میگیری اما هر نفس در سرمای وجود من یخ میزند منجمد میشود و به یادم میآورد تو...
-
بعضی گریه ها شعر نمی شوند
پنجشنبه 8 خرداد 1399 06:30
بعضی گریه ها شعر نمی شوند موسیقی هم همینطور بعضی درد ها را نمی توان نوشت نمی توان سرود بعضی بغض ها میانِ اینهمه شعر به هیچ صراطی مستقیم نیستند به گمانم بعضی جاها فقط باید مرد مریم قهرمانلو
-
دلم می خواست
پنجشنبه 8 خرداد 1399 06:25
دلم میخواست ده هزار کتاب خوانده بودم تا میتوانستم سخن زیبایی بگویم به تو در این لحظه اوغوز آتای مترجم : علیرضا شعبانی
-
در همین سادگی
پنجشنبه 8 خرداد 1399 06:20
ساده بودم ساده بودن فریضهی الاهی ست مثل نماز خواندن مثل تو را دوست داشتن مثل خندههات مثل اسم قشنگت و من در همین سادگی عاشقت شدم ساده بودم ؟ نه خودم موهات را ریختم دور صورتت گوشوارههات را خودم آبی کردم یک ماتیک سرخ کشیدم به لبهات بوسیدمت آنقدر که این هیجان سرخ در رگهام بگردد بعد منتظرت شدم و هیچ در اتاق تنهایی...
-
مرا به خاطر عشق دوست بدار
پنجشنبه 8 خرداد 1399 06:15
اگر به خاطر زیبایی دوست ام می داری دوستم مدار خورشید را دوست بدار با گیسوان زرینش اگر به خاطر جوانی دوستم می داری دوستم مدار به بهار عشق بورز که هر ساله جوان است اگر به خاطر دارایی دوستم می داری دوستم مدار پری دریایی را دوست بدار که مروارید و یاقوت بسیار دارد اگر دوستم می داری به خاطر عشق پس هر آینه دوستم بدار دوستم...
-
به سوی ما گذار مردم دنیا نمیافتد
پنجشنبه 8 خرداد 1399 06:10
به سوی ما گذار مردم دنیا نمیافتد کسی غیر از غم دیرین به یاد ما نمیافتد منم مرغی که جز در خلوت شبها نمینالد منم اشکی که جز بر خرمن دلها نمیافتد ز بس چون غنچه از پاس حیا سر در گریبانم نگاه من به چشم آن سهی بالا نمیافتد به پای گلبنی جان دادهام اما نمیدانم که میافتد به خاکم سایه گل یا نمیافتد رود هر ذره خاکم به...
-
عشق چونان قهوهخانهای است
پنجشنبه 8 خرداد 1399 06:05
چونان قهوهخانهای کوچک در خیابان غریبان است عشق می گشاید درهایش را بر همگان عشق چونان قهوهخانهای است که زائرانش کم و زیاد میشوند بر حسْب بغض آسمان چون ببارد باران چون معتدل گشت هوا ملال گیرند و کم شوند آهای بانوی غریب من اینجا مینشینم در گوشهای چشمانات چه رنگاند ؟ نامات چیست ؟ هنگامی که از من عبور میکنی و...
-
ساقی نداده ساغر چندان نموده مستم
پنجشنبه 8 خرداد 1399 06:00
ساقی نداده ساغر چندان نموده مستم کز خود خبر ندارم در عالمی که هستم از بس قدح کشیدم در کوی می فروشان هم جامه را دریدم، هم شیشه را شکستم خورشید عارض او چون ذره برده تابم بالای سرکش او چون سایه کرده پستم کام دلم تو بودی هر سو که میدویدم سر منزلم تو بودی هر جا که مینشستم تیغش جدا نسازد دستی که با تو دادم مرگش ز هم نبرد...
-
هرگز نبودهام جز بهخاطر تو
پنجشنبه 1 خرداد 1399 06:45
جهان هستی و هیچ جهانی چون تو نیست آسمان هستی و باران و شمیم تو آن صدای شب زندهداری صدای چکیدن دانههای باران زمستان و بهار هستی شبهای تابستان هستی از آن زمان که به تو دل دادم جهان دگرگون شد و تو بدل به خواب و رؤیا و بیداری من شدی امان از اشتیاقام برای تو کاش بدانی با تو چگونه محو میشوم و چقدر خواهم مرد اگر...
-
زندگى قبل از هرچیز زندگىست
پنجشنبه 1 خرداد 1399 06:40
زندگى قبل از هرچیز زندگىست گل مىخواهد ، موسیقى مىخواهد زیبایى مىخواهد زندگى حتى اگر یکسره جنگیدن هم باشد خستگى در کردن مىخواهد عطر شمعدانىها را بوییدن مىخواهد خشونت هست ، قبول اما خشونت ، اصل که نیست زایده است ، انگل است ، مرض است ما باید به اصلمان برگردیم زخم را که مظهر خشونت است با زخم نمىبندند با نوار نرم و...
-
انتظار
پنجشنبه 1 خرداد 1399 06:35
زنى را انتظار مى کشم که یک روز با دامن و گیسوانى رقصان در باد خواهد آمد آتال بهرام اوغلو مترجم : حسین صفا
-
ای چشم شیرین بیپروا
پنجشنبه 1 خرداد 1399 06:30
همه جا میبینمات به درخت و پرده و آینه نمیدانم اما تو مرا دنبال میکنی یا من تو را ای چشم شیرین زیبا به گلها میبینیم و میبینمات به گلها نشستهای و میبینیم بر آب مینگرم و میبینمات در آب میلرزی و میبینیم تو مرا جستوجو میکنی یا من تو را ای چشم شیرین دلربا همه رویاهایم را نیلوفری کردهای و همه خیالهایم...
-
درد میکشم از عذاب زندگی
پنجشنبه 1 خرداد 1399 06:25
آه صدایت صدایت سراسر حسرتست مثل همآغوشی معلق میدارد مرا میان پریشانی و جنون بر دیوارههای قلعهی شب در حالیکه درد میکشم از عذاب زندگی دلتنگ توام در حالیکه درد میکشم از عذاب زندگی بیشتر دوستت دارم غادة السمان
-
دیگر ساعتی بر دست من نخواهی دید
پنجشنبه 1 خرداد 1399 06:20
دیگر ساعتی بر دست من نخواهی دید مِنبعد عبور ریز عقربه ها را مرور نخواهم کرد وقتی قراری ما بین نگاه من و بی اعتنایی نگاه تو نیست ساعت به چه کار من می آید ؟ می خواهم به سرعت پروانه ها پیر شوم مثل همین گل سرخ لیوان نشین که پیش از پریروز شدن امروز می پژمرد دوست دارم که یک شبه شصت سال را سپری کنم بعد بیایم و با عصایی در...
-
نامی از نام هایت
پنجشنبه 1 خرداد 1399 06:15
بر این گمان بودم که نامی را میدانم از نامهایت که تو را به سوی من خواهد آورد اما آن را نمی دانستم یا نمی یافتمش با خود گفتم این منم که مرده ام و راز تو را فراموش کرده ام خوزه آنخل بالنته مهیار مظلومی
-
پنجره ها بسته اند عشق پدیدار نیست
پنجشنبه 1 خرداد 1399 06:10
پنجره ها بسته اند عشق پدیدار نیست دیده بیدار هست دولت دیدار نیست یار چو بسیار بود دل سر یاری نداشت دل سر یاری گرفت لیک دگر یار نیست روی پریوار بود آینه اما نبود آینه اکنون که هست روی پریوار نیست زلف سیه کار من بس که گرفتار سوخت توده خاکسرش ماند و خریدار نیست خیل وفا پیشگان از بر من رفته اند مانده هوادار من آنکه وفا...
-
همانگونه که با نامِ خودم همراهم
پنجشنبه 1 خرداد 1399 06:05
برای به یاد آوردنت نیازی به مرورِ خاطرهها نیست که حتی یک لحظه هم از ذهنِ من بیرون نمیروی راه رفتنات شبیهِ دویدن است و لبخندِ تو مانندِ چراغی که در تاریکی بتابد روشنایی میافشانَد وقتیکه زمان در تاریکیهای خالیِ خود با ستارههای دوردستِ کائنات کائناتی که دگرگون شدهاند جاری میشود میرود برای به یاد آوردنت نیازی...
-
چشم سر مست خوشت ، فتنه هشیاران است
پنجشنبه 1 خرداد 1399 06:00
چشم سر مست خوشت ، فتنه هشیاران است هر که شد مست می عشق تو ، هشیار آن است در خرابات خیال تو خرد را ره نیست یعنی او نیز هم از زمره هشیاران است دلم از مصطبه عشق تو ، بویی بشنید زان زمان باز مقیم در خماران است عشق باروی تو هر بوالهوسی، چون بازد ؟ عشق کاری است که آن ، پیشه عیاران است حال بیماری چشم تو و رنجوری من داند...
-
اثبات عشق
دوشنبه 22 اردیبهشت 1399 18:55
برای اثباتِ هر اتفاقی دو شاهد لازم است امّا من برای اثباتِ عشقم به شما چهار شاهد دارم تپشِ قلبم لرزش ِ اندامم تکیدگیِ جسمم و بند آمدنِ زبانم منصور النمیری مترجم : یدالله گودرزی
-
امروز را در خانه میمانم
دوشنبه 22 اردیبهشت 1399 18:51
امروز را در خانه میمانم و در به روی کس نمیگشایم اما بی در و پیکر است خانه ذهنم میآیند و میروند دوستان ناموافق آشنایان ناسازگار عباس کیارستمی
-
در بازتاب سکوت غم هایت
دوشنبه 22 اردیبهشت 1399 18:45
در بازتاب سکوت غمهایت در بازتاب سکوت زخمهایت در بازتاب سکوت زیباییات طنین رنگ دریایی را و فریاد بوی تاریخی را و فریاد سوختهی نگاهات را و جیغ چشمانات را میشنوم شیرکو بیکس مترجم : رضا کریم مجاور
-
دلتنگی
دوشنبه 22 اردیبهشت 1399 18:43
میدانی در تنهایی نیست که دلتنگ تو میشوم بلکه در جمع اینچنینترم دلتنگی محصول غیبت نیست محصول حضور است حضور هر کس غیر از تو بودن با دیگران نبودن تو را بیشتر میکند دیوارها و صندلیها و تختها و اتاقها و خانهها و خیابانهای خالی نیستند که جای خالی تو را باز میتابانند بلکه آدمها هستند آدمها ، آخ آدمها آخ از...
-
همچون سنگی بی احساس
دوشنبه 22 اردیبهشت 1399 18:38
در تماشاخانه جهانی که در آن به سر می بریم محبوب من چون تماشاگری با فراغ بال می نشیند مرا می نگرد که همه نقش ها را بازی می کنم و ادراک آزاردیده ی خود را به هر ترفندی پنهان می کنم گاه که رخداد شعف انگیز به جاست سرمست می شوم و چون در یک کمدی نقابی از شادمانی بر چهره می زنم گاه که شادی ام به اندوه می گراید شیون می کنم و...
-
نغمه ها
دوشنبه 22 اردیبهشت 1399 18:33
دل از سنگ باید که از درد عشق ننالد خدایا دلم سنگ نیست مرا عشق او چنگ اندوه ساخت که جز غم در این چنگ آهنگ نیست به لب جز سرود امیدم نبود مرا بانگ این چنگ خاموش کرد چنان دل به آهنگ او خو گرفت که آهنگ خود را فراموش کرد نمی دانم این چنگی سرونوشت چه می خواهد از جان فرسوده ام کجا می کشانندم این نغمه ها که یکدم نخواهند آسوده...
-
تو در چشمهای من زندگی خواهی کرد
دوشنبه 22 اردیبهشت 1399 18:29
تو را در نوشتههایم تو را در نقاشیهایم تو را در ترانههایم و تو را در حرفهایم پنهان خواهم کرد باور کن تو خواهی ماند و کسی نخواهد دانست و کسی تو را نخواهد دید و تو در چشمهای من زندگی خواهی کرد گرمای تابناک دوست داشتن را تو خواهی دید و خواهی شنید و تو خواهی خوابید و بیدار خواهی شد نگاه خواهی کرد روزهایی که میآیند به...
-
چون مرا مجروح کردی گر کنی مرهم رواست
دوشنبه 22 اردیبهشت 1399 18:24
چون مرا مجروح کردی گر کنی مرهم رواست چون بمردم ز اشتیاقت مرده را ماتم رواست من کیم یک شبنم از دریای بیپایان تو گر رسد بویی از آن دریا به یک شبنم رواست گر رسانی ذرهای شادی به جانم بی جگر هم روا باشد چو بر دل بی تو چندین غم رواست چون نیایی در میان حلقه با من چون نگین حلقهای بر در زن و گر در نیایی هم رواست تا درون...
-
چون تو هستی
دوشنبه 15 اردیبهشت 1399 06:45
هر جا که نگرانی هایت هست من را صدا بزن و بگذار دستت را بگیرم خوشحالی های بزرگ و خواسته های بی صدا چون تو هستی قلب من رشد میکند آه ، دلتنگی چون تو هستی من هم هستم من را صدا بزن و بگذار دستت را بگیرم زمانی که در عشقت باز می شود من را می بینی بگذار در آن نور زندگی کنم در تنهایی و خستگی های زندگی چون تو هستی معنی عشق را...
-
نمی خواهم تصورت کنم
دوشنبه 15 اردیبهشت 1399 06:40
شبها تا در آغوش خالیم تصورت نکنم خوابم نمی برد و صبحها تا بوسه ات را بر گونه ام تصور نکنم بیدار نمی شوم مدتهاست که شبها نمی خوابم و صبحها بیدار نمی شوم نمی خواهم تصورت کنم تا خودت بیایی افشین یداللهی