-
عهد کردم دوستت نداشته باشم
یکشنبه 1 تیر 1399 06:45
عهد کردم دوستت نداشته باشم اما برابر این تصمیم بزرگ خود را باختم عهد کردم بازنگردم بازگشتم عهد کردم نمیرم از دلتنگی مُردم بارها عهد کردم بارها تصمیم گرفتم بروم یاد ندارم رفته باشم نزار قبانی ترجمه : عذرا جوانمردی
-
عشق یعنی هیولا
یکشنبه 1 تیر 1399 06:40
به نظر من عشق یعنی هیولا تا وقتی که کسی رو دوست نداشته باشی راحتی اما همین که عاشقش شدی اون کوه میاد سراغت من که از عاشق شدن مثل هیولا می ترسم تو نمی ترسی ؟ عاشق هر کس که شدی دیگه نمیتونی فراموشش کنی واسه همینه که به نظر من عشق یعنی هیولا مصطفی مستور
-
بارها بخشیدمات
یکشنبه 1 تیر 1399 06:35
تو را بخشیدم تو را بخشیدم بارها بخشیدمات تو را با قلب بزرگام بخشیدم اما این بخشش از روی اجبار نبود از روی ضعف هم نبود به این خاطر بود که با دل و جان دوستات داشتم محمد حمزه شاعر مصری برگردان : حسین خسروی
-
صادقانه می گویم باختم
یکشنبه 1 تیر 1399 06:30
باختم صادقانه می گویم شرمم را ، به چشم هایش قلبم را ، به حرف هایش و عمرم را ، به وعده هایش او که ترکم کرد ناگهان خودم را باختم من مال باخته ی دلباخته ی خود باخته شاید باورتان نشود دوستش دارم هنوز لیلا فرهمند
-
جام بوسه هایم
یکشنبه 1 تیر 1399 06:25
اینک من به تمامی جامی از بوسه ام جام بوسه هایم را به سوی تو بلند می کنم و در میان رواق های اندوهگین معبد تو را به فریاد می خوانم با بوسه های رام نشدنی و بر لب های سرخ و سوزان من عشق می لغزد در مناجاتی پرشور به فریاد با تو می گویم سر فرود آر و بنوش مرا تا انتها بنوش دیوید هربرت لارنس شاعر انگلیسی مترجم : نیلوفر...
-
خوابم نمی برد
یکشنبه 1 تیر 1399 06:20
خوابم نمی برد خوابم نمی برد یک لحظه چشم های تو را دیدم یک بار یک ستاره که از شب گذشته بود تند صدایم زد عاشق شو بار دگر اگر صدای مرا بشنوی بدان که این صدا صدای آخر دنیاست خوابم نمی برد خوابم نمی برد خوابم نمی برد تا آن ستاره باز صدایم زند حتا اگر صدا صدای آخر دنیا باشد رضا براهنی
-
وقتی می میرم
یکشنبه 1 تیر 1399 06:15
وقتی میمیرم میخواهم که دستهای تو روی چشمهایم باشد روشنی و ساقهی گندمی دستهای عاشق تو را میخواهم که یکبار دیگرطراوتشان را بر من ببارند که صفای آنچه سرنوشت من را عوض کرد حس کنم میخواهم که تو زندگی کنی حالی که من در انتظار تو ام ، در خواب برای گوشهای تو گوش سپردن میخواهم به صدای باد برای تو بوییدن عطر دریا را...
-
با تو از خویش نخواندم که مجابت نکنم
یکشنبه 1 تیر 1399 06:10
با تو از خویش نخواندم که مجابت نکنم خواستم تشنه ی این کهنه شرابت نکنم گوش کن از من و بر همچو منی گوش مکن تا که ناخواسته مشتاق عذابت نکنم دستی از دور به هرم غزلم داشته باش که در این کوره ی احساس مذابت نکنم گاه باران همه ی دغدغه اش باغچه نیست سیل بی گاهم و ناگاه خرابت نکنم فصلها حوصله سوزند بپرهیز که تا فصل پر گریه ی...
-
نگریستن در یک دیگر
یکشنبه 1 تیر 1399 06:05
آری ، ما در یکدیگر مینگریستیم آری ، ما یکدیگر را عمیق میشناختیم آری ، ما با یکدیگر بارها همآغوش شدیم آری ، ما با یکدیگر گوش به موسیقی سپردیم آری ، ما با یکدیگر شنا کردیم آری ، ما با یکدیگر غذا پختیم و خوردیم آری ، ما چه بسیار روزها و شبها که با هم خندیدیم آری ، ما خشونت را پسراندیم و آن را شناختیم آری ، ما...
-
رباعیات ابوسعید ابوالخیر
یکشنبه 1 تیر 1399 06:00
دارم صنمی چهره برافروختهای وز خرمن دهر دیده بر دوختهای او عاشق دیگری و من عاشق او پروانه صفت سوختهای سوختهای ====== در کوی خودم مسکن و ماوا دادی در بزم وصال خود مرا جادادی القصه به صد کرشمه و ناز مرا عاشق کردی و سر به صحرا دادی ====== ای دیده مرا عاشق یاری کردی داغم زرخ لاله عذاری کردی کاری کردی که هیچ نتوان گفتن...
-
به عشق بیندیش
پنجشنبه 22 خرداد 1399 06:45
به عشق بیندیش به دوست داشتن به دوست داشته شدن به تو هر آن که هستی قول می دهم که می توانی خویش را با چنان زیبایی ها شگفتی در هم آمیزی که هر کس تو را ببیند مشتاقانه و بانگاهی آمیخته با حسرت نگاهت خواهد کرد والت ویتمن مترجم : نیلوفر آقا ابراهیمی
-
جاذبه وصل تو
پنجشنبه 22 خرداد 1399 06:40
چنان تمام راهها به چشمان تو ختم میشوند که گویی کوه و دریا و دشت در تو اتفاق میافتد این من نیستم که برای دیدنت دنیا را بهم میریزد این من نیستم که بیدرنگ دل به مسیر میسپارد این جاذبهی وصل توست که اینگونه مرا در خود میکشد شیما سبحانی
-
محبوب دیروزهای دورم
پنجشنبه 22 خرداد 1399 06:35
محبوب دیروزهای دورم یاد تو هنوز و همیشه قلبم را محزون می سازد آن روزهای دور چه بی اندازه دیوانه وار دوستت داشتم تو را که از آن من نبودی تو را که بیش از من او را دوست داشتی نی خاموش و گل های پژمرده قلب مرا که به دست فراموشی اش سپرده ای قلب مرا که دیر زمانی ست دوستدار توست آزار می دهند سافو مترجم : نیلوفر آقا ابراهیمی
-
و تو یک روز مى فهمى
پنجشنبه 22 خرداد 1399 06:30
و تو یک روز مى فهمى بعد از من هر که پرسید عشق چیست به دورها خیره مى شوى و با اشک خواهى گفت عشق به دوست داشتنم مشغول بود و من ندیدمش آنقدر ندیدمش که صداى سالهاى دلتنگیم شد و آنروز من به دوست داشتنت معروف خواهم شد امیر وجود
-
اندوه
پنجشنبه 22 خرداد 1399 06:25
طلا رنگ می بازد مرمر خاک می شود فولاد زنگ می زند نابودی با همه چیزی است در این جهان تنها اندوه است که پایدار است آنا آخماتووا ترجمه : احمد پوری
-
نترس علاقه
پنجشنبه 22 خرداد 1399 06:20
نترس علاقه بخدا دوست داشتن در خیابان خوب است بوسه زیباترین اتفاق خیابان است بهجای درد ، بهجای دود به جای دود کردن درد ، درد کردن دود هم را میبوسیم مگر کجای بوسه چپ است کجای لب میلنگد که اینهمه زیبایی را مخفی میکنیم و جنگ را ، رو ؟ مگر کجای آغوش به دروغ آغشته است که پرهیز میکنیم وُ تخت را آغشته به دروغ خیابان که...
-
زمان مانند یک رویاست
پنجشنبه 22 خرداد 1399 06:15
زمان مانند یک رویاست و اکنون تو در این اندکزمان ازآنِ منی بیا تا رویاها را در آغوش گیریم رویاهایی به گیرایی و درخشش شرابی ناب کسی چه میداند که آیا این حقیقتیست یا زادهی رویایی که باهم میپرورانیم ؟ چه بسا این میانپردهایست برای آغاز یک عشق دوست داشتن تو به دنیایی میماند غریب و شگرف و قلب من را یارای تحمل کردن...
-
بانو
پنجشنبه 22 خرداد 1399 06:10
بانو هزار مرتبه گفتم بانو ، بانو ، بانو بانو هزار مرتبه گفتم دریا ظهور می کند از چشم رو به رو بانو هزار مرتبه گفتم از اولین ترانه باران از اولین شکوفه لبخند چشمی طلوع می کند از شرق آرزو بانو هزار مرتبه گفتم گفتم تمام می شود این ابرهای سرد گفتم تمام می شود این روز های تلخ گفتم حصارها... بانو حصار این شب سنگین شکستنی...
-
تلخ ترین زمان
پنجشنبه 22 خرداد 1399 06:05
تلخترین زمان نه در اوجِ دلتنگی و نومیدی است و نه آنجا که از برای پنهاننمودن وحشت و سایهی سیاه مرگ هیچ روزنهی امیدی نیست و نه در تاسف تجملوار به هنگام چشیدن شوری اشک و نه در هنگام نوشیدن جام تلخِ خاطرات روزگار رفته و نه در یادآوری تلخِ شادیهای گمگشته و بیبازگشت بلکه آنجاست که لبخندزنان به امید فردایی روشن با...
-
عاشق شده ای ای دل سودات مبارک باد
پنجشنبه 22 خرداد 1399 06:00
عاشق شده ای ای دل سودات مبارک باد از جا و مکان رستی آن جات مبارک باد از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور تا ملک ملک گویند تنهات مبارک باد ای پیش رو مردی امروز تو برخوردی ای زاهد فردایی فردات مبارک باد کفرت همگی دین شد تلخت همه شیرین شد حلوا شدهای کلی حلوات مبارک باد در خانقه سینه غوغاست فقیران را ای سینه بیکینه...
-
همان جایی باشم که تو هستی
پنجشنبه 15 خرداد 1399 12:18
من فقط می خواهم همان جایی باشم که تو هستی تنها می خواهم به تو اعتماد کنم و دوستت داشته باشم و در کنار تو باشم تنها با تو در درون تو در حوالی تو در تمام مکان هایی که به ذهن خطور می کند و نمی کند دوست دارم همان جایی باشم که تو هستی فریدا کالو مترجم : اعظم کمالی
-
شب بو
پنجشنبه 15 خرداد 1399 12:16
حالا که دارم با عطر خیالت مست می شوم بانو امان بده بیا کار دیگری را شروع کن اصلا بیا تو عاشق باش بگذار من در خیالت باشم خیال تو رویایی تر است شبیه همان عطری که آغشته به موهایت عطر بهار نارنج بانو عطر خیال شما ماندگارتر است می شود شما را بویید ؟ شب بوها ، خوشبوترند عرفان یزدانی
-
سفر دور دنیا
پنجشنبه 15 خرداد 1399 12:14
سفر دور دنیا سفری ناچیز است در برابر سفری که همراهِ تو می روم هر روز بیشتر هر روز افزون تر دوستت دارم سقفِ من جایی ست که تو زندگی می کنی ژان کوکتو مترجم : هنگامه هویدا
-
مرور زمان
پنجشنبه 15 خرداد 1399 11:55
مرور زمان جای زخم دل را خوب نمی کند بلکه کرخت می کند طوری که نه نمک بر آن اثر دارد نه نوازش تنها حاصل مرور زمان فقط این است که عاقلت می کند حواست را شش دانگ جمع می کند که از یک نقطه دو بار گزیده نشوی و تنهایی با شرف از این نقطه شروع می شود نسرین بهجتی
-
عشق واقعی
پنجشنبه 15 خرداد 1399 11:49
اگر عشقِ واقعی است پس به همان روشی با آن رفتار کن که با یک گیاه رفتار میکنی تغذیهاش کن و در برابر باد و باران از او محافظت کن باید هر کاری را که میتوانی کاملاً انجام دهی اما اگر عشقِ واقعی نیست در این صورت بهترین کار این است که به آن بیتوجهی کنی تا پژمرده شود هیرومی کاواکامی مترجم : مژگان رنجبر
-
عاشقی
پنجشنبه 15 خرداد 1399 11:45
از میان همه شغل های جهان عاشقی را برگزیدم که شغلی تمام وقت است کارفرمایی به جز خداوند ندارم وهمکارم با درخت که می روید و با خورشید که می تابد و با زمین که می گردد همه روزها روز عشق است و نه پنج شنبه ها تعطیلم و نه جمعه ها شغلم حقوق ثابتی ندارد بیمه و بازنشستگی هم اما تا بخواهی مزایا دارد و چه مزیتی از آن بالاتر که...
-
عشق به آخر خواهد رسید
پنجشنبه 15 خرداد 1399 11:41
عشق به آخر خواهد رسید پیش از آنکه من به عشق برسم همچون زندان خواهماش دید گلها را میبینم چنان زیبا که گویی راه میروند و چشمان گریان کنارشان پرپر میشوند عشق به آخر خواهد رسید اما من خواهم گفت در شبهایی از ملافه ، پلک ، باد و زنجره من در روزِ تن تو وارد شدهام خواهم گفت که از تو زیستهام و در آن حال میمیرم که...
-
غیر از این داغ که در سینه سوزان دارم
پنجشنبه 15 خرداد 1399 11:32
غیر از این داغ که در سینه سوزان دارم چه گل از گلشن عشق تو به دامان دارم ؟ این همه خاطر آشفته و مجموعه ی رنج یادگاری ست کزان زلف پریشان دارم به هواداری ات ای پاک نسیم سحری شور و آشفتگی گرد بیابان دارم مگذر ای خاطره ی او ز کنارم مگذر موج بی ساحل اشکم سر طوفان دارم خار خشکم مزن ای برق به جانم آتش که هنوز آرزوی بوسه ی...
-
در انتظار بهار
پنجشنبه 15 خرداد 1399 11:28
برای دیدنِ آن روز فقط چشمانتظار خواهیم بود و صبحِ یکروز شکوفههایی را به رنگِ سبز خواهیم دید مثل این است که آسمان و کرانهاش و دریا و کرانهاش در حالِ آماده شدن هستند و صبحِ یکروز بهارِ تمامیِ بهارها بر سروروی ما خواهد ریخت این بهار تنها روزهای خوشبختی را به اینسو به آنسو میکشد در ساحلِ یک رودخانه خواهیم بود...
-
دردا که یار در غم و دردم بماند و رفت
پنجشنبه 15 خرداد 1399 11:25
دردا که یار در غم و دردم بماند و رفت ما را چو دود بر سر آتش نشاند و رفت مخمور باده طرب انگیز شوق را جامی نداد و زهر جدائی چشاند و رفت گفتم مگر بحیله بقیدش در آورم از من رمید و توسن بختم رماند و رفت چون صید او شدم من مجروح خسته را در بحر خون فکند و جنیبت براند و رفت جانم چو رو به خیمه روحانیان نهاد تن را در این حظیره...