-
عید بر عاشقان مبارک باد
یکشنبه 29 بهمن 1391 18:54
عید بر عاشقان مبارک باد عاشقان عیدتان مبارک باد عید ار بوی جان ما دارد در جهان همچو جان مبارک باد بر تو ای ماه آسمان و زمین تا به هفت آسمان مبارک باد عید آمد به کف نشان وصال عاشقان این نشان مبارک باد روزه مگشای جز به قند لبش قند او در دهان مبارک باد عید بنوشت بر کنار لبش کاین می بیکران مبارک باد عید آمد که ای سبک...
-
تلافی
یکشنبه 29 بهمن 1391 18:41
همچون رودخانه ها به جستجوی دریا حتی ژرف تر از آنها جان من به جستجوی توست در آن دورها آنجا که رودها بر بستر تنهایی خویش میگریند من نیز ناله میکنم همچون گلسرخی زیبا که هستی خود را بر قدرت شیرین خورشید می گشاید من نیز تمام قلبم را برای تو باز میکنم همچون شبنم صبحدم که خالص و رها سوی خورشید میرود روح من نیز رو به سوی تو...
-
بی من اگر گام برداری
یکشنبه 29 بهمن 1391 18:39
اگر پایت دوباره بلغزد ، قطع خواهد شد اگر دستت تو را به راهی دیگر رهنمون شود خواهد پوسید اگر زندگی ات را از من بگیری ، خواهی مرد حتی اگر زنده باشی چون سایه و یا مرگ خواهی بود بی من اگر گام برداری بر زمین پابلو نرودا
-
نگاه زادهی علاقه است
یکشنبه 29 بهمن 1391 18:34
ساده بگویم نگاه زادهی علاقه است وقتی دو چشم روشن عشق به تو نگاه میکند تو دیگر از آن خود نیستی کودک میشوی ، جوان هستی و جوانی نمیکنی رد میشوی ، پیر هستی ، میمانی همیشه در پی آن گمشدهای هستی که با تو هست و نیست باز در پی آن علاقهی پنهان آن نگاه همیشه تازه هستی از آن دو چشم روشن عشق را در غبار بیامان زمان ،...
-
ما در ظلمتایم
یکشنبه 29 بهمن 1391 18:32
ما در ظلمتایم بدان خاطر که کسی به عشق ما نسوخت ما تنهاییم چرا که هرگز کسی ما را به جانب خود نخواند عشقهای معصوم ، بیکار و بی انگیزهاند و دوست داشتن از سفرهای دراز تهیدست باز میگردد دیگر امید درودی نیست امید نوازشی نیست احمد شاملو
-
عشق بورزید دوست بدارید
یکشنبه 29 بهمن 1391 18:29
ای همه مردم ، در این جهان به چه کارید ؟ عمر گرانمایه را چگونه گذارید ؟ هرچه به عالم بود اگر بهکف آرید هیچ ندارید اگر که عشق ندارید وای شما دل به عشق اگر نسپارید گر به ثریا رسید هیچ نیرزید عشق بورزید دوست بدارید فریدون مشیری
-
قلب بیمارم
شنبه 28 بهمن 1391 18:40
به دنبال لبخند ناب تو هستم چنین عمرم را می گذرانم مرا نه شکوه است نه گلایه قلبم اگر یاری کند برگ های زرد پاییزی را شماره می کنم که دارند از پاییز جدا می شوند و به زمستان متصل می شوند برای زیستن هنوز بهانه دارم من هنوز می توانم به قلبم که فرسوده است فرمان بدهم که تو را دوست داشته باشد به قلبم فرمان می دهم میوه های...
-
هزار سال
شنبه 28 بهمن 1391 18:36
هزار سال پیرتر شده ام نمی دانم بوسه تو مرا هزار ساله کرد یا زمین هزار بار بیشتر به دور خورشید گشته است بیژن جلالی
-
علاج تشنگی
شنبه 28 بهمن 1391 18:29
باز از نهانه های طلب می لرزم یک بوسه از میان دهانت میل مرا به سوی تو آواز کرده است اما وقتی هر بوسه تو تشنه ترم می کند شاید علاج تشنگی من تنها نوشیدن تمامی آن چشمه است که از دهان کوچک تو سر باز کرده است حسین منزوی
-
دشمنان امید
شنبه 28 بهمن 1391 18:24
آنها دشمنان امیدند ، عشق من دشمنان زلالی آب و درخت پر شکوفه دشمنان زندگی در تب و تاب آنها برچسب ِ مرگ بر خود دارند دندانهائی پوسیده و گوشتی فاسد بزودی میمیرند و برای همیشه میروند آری عشق من آزادی نغمه خوان در جامه نوروزی بازو گشاده میآید آزادی در این کشور ناظم حکمت
-
رویای کلمات بی رویا
شنبه 28 بهمن 1391 18:21
می خواستم چشم های تو را ببوسم تو نبودی ، باران بود رو به آسمان بلند پر گفت و گو گفتم : تو ندیدیش ؟ و چیزی ، صدایی صدایی شبیه صدای آدمی آمد گفت : نامش را بگو تا جست و جو کنیم نفهمیدم چه شد که باز یک هو و بی هوا ، هوای تو کردم دیدم دارد ترانه ای به یادم می آید گفتم : شوخی کردم به خدا می خواستم صورتم از لمس لذیذ...
-
لالایی
جمعه 27 بهمن 1391 18:27
بخواب بخواب از نگاه های در به در نترس بخواب تو را نه از پروانه گزندیست نه از واژه نوری که از سوراخ کلید می تابد بخواب تو به قلب من مانندی باغی را مانی که عشق من در آن انتظار میکشد آسوده بخواب تنها آن هنگام که واپسین بوسه بر لبانم می میرد بیدار شو فدریکو گارسیا لورکا
-
همهی کلمات
جمعه 27 بهمن 1391 18:23
همهی کلمات معنای تو را میدهند مثل گلها همه که بوی تو را پراکندهاند سکوت کردهام که فراموشت کنم اما مدام مثل زنبوری سرگردان رانده از کندویش دورِ گلم میگردم شهاب مقربین
-
آن قدر به تو نزدیک بودم
جمعه 27 بهمن 1391 18:21
آن قدر به تو نزدیک بودم که تو را ندیدم در تاریکی خود ، به تو لبخند می زنم شکرانه روزهایی که کنار تو راه رفته ام شمس لنگرودی
-
وقتی قلبم در دل تو می تپد
جمعه 27 بهمن 1391 18:17
وقتی قلبم در دل تو می تپد چه جوری از خودم بگویم ؟ وقتی تو را صدا می کنند من بر می گردم چه جوری اسمم یادم بماند ؟ من که دیگر من نیستم من سبز آبی کبودم تو دست هات را بگذار توی جیبم راه برو می بینی ؟ من توام آنقدر توام که از خواب خودم پر می کشم به خواب تو آنجا باز خودم می شوم باز عاشقت می شوم بخواب نارنجی من بیدار نشو...
-
صنما ، به دلنوازی نفسی بگیر دستم
جمعه 27 بهمن 1391 18:12
صنما ، به دلنوازی نفسی بگیر دستم که ز دیدن تو بیهوش و ز گفتن تو مستم دل من به دام عشق تو کنون فتاد و آنگه تو در آن ، گمان که : من خود ز کمند عشق جستم دل تنگ خویشتن را به تو میدهم ، نگارا بپذیر تحفهی من ، که عظیم تنگ دستم خجلم که بر گذشتی تو و من نشسته ، یارب چو تو ایستاده بودی ، به چه روی مینشستم ؟ به مذن محلت...
-
دستان خداییت
جمعه 27 بهمن 1391 18:08
ای عشق که دستان خداییت بر خواهشهای من لگام زده و گرسنگی و تشنگیم را تا وقار و افتخار بالا برده مگذار توان و استقامتم از نانی تناول کند و یا از شرابی بنوشد که خویشتن ناتوانم را وسوسه میکند بگذار گرسنهی گرسنه بمانم بگذار از تشنگی بسوزم بگذار بمیرم و هلاک شوم پیش از آنکه دستی برآورم و از پیالهای بنوشم که تو آن را پر...
-
مگر آنجا بهشت نبود ؟
جمعه 27 بهمن 1391 18:06
فکر می کنم ما دیشب مُرده باشیم مگر آنجا بهشت نبود ؟ مگر هرچه خواستیم نشد ؟ حالا هم احساس می کنم فرشته ها تو را بُرده اند که بیارایند و پیش من باز گردانند من یا مُرده ام یا دیوانه شده ام افشین یداللهی
-
چند دقیقه دیگر وقت داری
جمعه 27 بهمن 1391 18:02
چند دقیقه دیگر وقت داری تا به من نگاه کنی به من ، به چشمانم و به قلبی که برای تو می تپد این شب و این باران و تو چند دقیقه دیگر وقت داری تا به من نگاه کنی پیش از آن که کاملا ً تمام شوم آنتوان دوسنت اگزوپری
-
هر کجا که باشی دوستت دارم
جمعه 27 بهمن 1391 17:46
میترسم باران برتمام دنیا ببارد و تو نباشی از آن روزی که رفتهای من عقدهی باران دارم آه زمستان بود زمستانی که پوستینش را بر من میافکند و من از سرما و دلتنگی هیچ هراس نداشتم و تو نجوا میکردی دستهایت را بیاور گیسوانم اینجاست حالا مینشینم و بارانها تازیانه میزنند بر بازوانم ، بر رخسارهام ، بر اندامم پس چه کس...
-
به معشوقه شاعر
جمعه 27 بهمن 1391 12:38
می پرسی تو را دوست دارم ؟ حتی اگر بخواهم پاسخ تورا بدهم ، نمی توانم مگر ممکن است با هیچ زبانی شرح داد که در آنوقت که با چشمان پر اندیشه و روشن بینت به من مینگری ، چه نشاطی و لطفی دلم را فرا میگیرد ؟ می پرسی تورا دوست دارم ؟ مگر واقعا پاسخ این سوال را نمیدانی ؟ مگر خاموشی من ، راز دلم را به تو نمی گوید ؟ مگر آه سوزانم...
-
از میان تمامی نواهای زمینی
جمعه 27 بهمن 1391 12:34
از میان تمامی نواهای زمینی نوایی که به دورترین نقطه در آسمان راه می یابد موسیقی موزون قلب عاشق است عشق رود زندگی در جهان است میندیش که با دیدن جویباری کوچک یا با رسیدن به نخستین چشمه حقیر عشق را شناخته ای تا آن زمان که از میان دره های خارایین نگذری و جویبار را گم نکنی و مرغزارها را پشت سر نگذاری و جویبار را ببینی که...
-
شکنجه ی عشق
جمعه 27 بهمن 1391 12:30
نامه هایت ، هر چه سردتر سکوت میانشان ، هر چه درازتر و این انتظار ، هر چه دشوارتر شکنجه ی عشقم افزون تر خود را هر چه بیشتر در رنج ها می غلتانم اگر چه سر اندیشه و رنجم نیست هر بار می خواهم فراموش کنم و باز به خاطر می آورم معجزه ی لبخندت را خیالت پیش چشمانم بر می خیزد و نوازش هایت را بیدار می کند چیزی در درونم رم می کند...
-
مهره ی مار
پنجشنبه 26 بهمن 1391 12:26
نمی دانستم که تو مهره ی مار داری دختر اصلاً نمی دانستم از تصمیم کبرای تو هیچ خبر نداشتم تنها یکبار فقط یکبار دیدنت کافی بود که به دست های تو اعتماد کنم و من با دلهره به دست های تو نگاه کردم تنها یکبار فقط یکبار دیدنت کافی بود که عاشقانه به من نگاه کنی و تو بی پروا به چشم های من اعتماد کردی آه در آه نگاه در نگاه خاکستر...
-
آزادی پیش از عشق
پنجشنبه 26 بهمن 1391 12:21
سراب با من گفت : از تعقیب من دست بردار گفتم : تویی تنها عشق من ، زیرا که ناممکنی ترا تعقیب می کنم چون هرگز جز سایه ات را لمس نکرده ام و دوست داشتنت را ادامه می دهم زیرا تو رهایی ، حتی از جسمت تو شرابی بی جام و من چونان توام دختر آزادی ، و جام من ، فضا و کوچ است اگر آزادی بهای عشق باشد پس ای عشق رمنده جیوه سان بدرود ای...
-
اگر تو نبودی
پنجشنبه 26 بهمن 1391 12:18
اگر تو نبودی نمیدانم هر روز برای چه کسی مینوشتم هر جلوه زیبا ناخوداگاه مرا به یاد تو می اندازد و لاجرم مرا با خود به اوج میبرد سرنگون میسازد ، میخنداند و میگریاند ایکاش لا اقل دستم را میگرفتی تا حرارت عشقم را درک کنی گرچه میدانم هرگز نمیفهمی چقدر دوستت داشتم و مشکل من اینروزها همین است نزار قبانی
-
عطر تو
پنجشنبه 26 بهمن 1391 12:00
به گذشته می اندیشم جایی که تو میان شاخه ای نشسته ای و آرام به میوه ای بدل می شوی جایی که ریشه ات ، شیره زمین را می نوشد و سرود بوسه ات هجاهای یک ترانه را بخش می کند عطر تو به تندیسی از یک بوسه بدل می شود و آفتاب و زمین سوگندهاشان را به جا می آورند در برابرت میان شاخه ها ، گیسوی تو را خواهم شناخت و چهره ات را که در دل...
-
عاشقان
چهارشنبه 25 بهمن 1391 13:28
عاشقان خاموشی می گزینند عشق ، گرانبهاترین سکوت است مرددترین ، تحمل ناپذیرترین عاشقان ، جویندگانند کسانی که دل کندن و رفتن می دانند کسانی که تغییر می دهند ، فراموش می کنند قلبشان گواهی می دهد برای ناکامی آفریده شده اند برای نرسیدن ، برای دربدرشدن عاشقان ، همچون دیوانگانند زیراتنهایند ، تنهای تنها منکوب لحظه ها ، تسلیم...
-
محبوبم سوی من آمده است
چهارشنبه 25 بهمن 1391 12:36
قلب من چون پرنده نغمه خوانی است که آشیان در نیلوفر آبی دارد قلب من چون درخت سیبی است که در زیر بار میوه های پر آب ، شاخسار خم کرده است قلب من چون صدف رنگین کمانی است که بر دریای آرام پیش می راند قلب من شادتر از تمام این هاست چون محبوبم سوی من آمده است سریری از ابریشم و پرنیان بر پا کنید آن را به ساتن های زیبا و...
-
همزاد عاشقان
چهارشنبه 25 بهمن 1391 12:07
فرقی نمی کند امروز هم ما هر چه بوده ایم ، همانیم ما باز می توانیم هر روز ناگهان متولد شویم ما همزاد عاشقان جهانیم قیصرامین پور