ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
اعتراف میکنم که تغییر کردهام
تکرار گذشتهها را برنمیتابم
امّا همچنان در کنار توام
زمان ، احساسات عمیق روزهای گذشته را پاک نکرده است
امّا جاذبههای دلفریب که زندهگی را رویاگون میکند
شور و شوق
آرامش و اطمینان روزهای دور
همچون رویاهای در خواباند
و من هنوز قادر به تفسیر آن رویاها نیستم
چرا همچون یک متّهم به من مینگری ؟
عجیب است که قلبها
همچون هر آنچه زیر آسمانِ آبی است
گاهی تحتتاثیر تغییرات قرار گیرند ؟
پرندگان ، گلها ، شاخ و برگ درختان
ستارگان ، دریاها ، قارهها
همه در حال تغییرند
چهرهای که آینه در گذر سالها به آدمی نشان میدهد
یکسان نیست
آرزوها ، افکار ، احساسات ، امید ، ترس
چه میتوان کرد در مقابل مرگ ؟
پهناورشدن قارهها ؟
شکفتن گل بنفشه در ماه می ؟
اگرچه
شاید گل دیگری نباشد
و زندگی بیش از عشقی سرد و خاموش هیچ نداشته باشد
امّا من برای همیشه دلتنگ گلهای بنفشه خواهم بود
تا زمان شکفتن گل های رز
الا ویلر ویلکاکس
ترجمه : مینا توکلی ، احسان قصری
با یک فریاد تو
همه پرندگان
پرواز کردند
و با یک نگاه تو
کوهها بر جای
ماندند
و موج ها همچنان در کف
دستان تو
می خروشند
بیژن جلالی
می خواهم یک چیزی را بدانی
این را بدانی که
اگر به ماه بلورین
به شاخه قرمز پاییز تدریجی در پنجره
بنگرم
و اگر در کنار آتش
خاکستر دست نخورده
و تن پرچروک هیزم را لمس کنم
هرچیزی مرا به سوی تو می آورد
همچنانکه هر چیزی که وجود دارد
بوهای خوش ، نور ، فلزات
قایقهای کوچکی هستند
که بادبان برافراشته اند به سوی جزیره های تو
که در انتظار منند
اکنون اگر اندک اندک دوستم نداشته باشی
من نیزدوستت نخواهم داشت اندک اندک
اگر ناگهان مرا فراموش کردی
در جستجوی من نباش
زیرا پیش از آن تو را فراموش کرده ام
اگر طولانی و دیوانه بپنداری
توفان علامتهایی که از زندگیم می گذرند
و تصمیم بگیری ترکم کنی
در ساحل قلبم
جایی که ریشه هایم آنجاست
یادت باشد
که یک روزی
ساعتی
من ریشه ها وشاخه هایم را برخواهم داشت
و رهسپار خواهم شد به سوی سرزمینی دیگر
اما اگر روزی
ساعتی
احساس کردی
که شیرینی سختت را
سرنوشت برای من مقدر کرده
اگر روزی گلی از لبانت بروید
در جستجوی من
آه ای عشق من ای از آن من
در من همه شعله ها تکرار می شود
در من نه چیزی خاموش شده نه چیزی فراموش شده
عشق من از عشق تو زندگی می گیرد
محبوبم
و در دستانت خواهد بود
تا روزی که زنده ای
بی آنکه از عشق توجدا شود
پابلو نرودا
چشمهای من
این جزیرهها که در تصرف غم است
این جزیرهها که از چهارسو محاصره است
در هوای گریههای نمنم است
گرچه گریههای گاه گاه من
آب میدهد درخت درد را
برق آه بیگناه من
ذوب میکند
سد صخرههای سخت درد را
فکر میکنم
عاقبت هجوم ناگهان عشق
فتح میکند
پایتخت درد را
قیصر امینپور
همیشه کسانی هستند
که در نهایت دلتنگی
نمی توانیم آنها را در آغوش بگیریم
بدترین اتفاق شاید همین باشد
ایلهان برک
ترجمه : سیامک تقى زاده
دلم برای تو تنگ شده است
اما نمیدانم چه کار کنم
آرام میگریم
حال آدمی را دارم
که میخواهد به همسرِ مُردهاش تلفن کند
اما نمیکــند
چـرا که به خوبی میداند
در بهشت
گوشیها را برنمیدارند
رسول یونان
مرا نفرین کرده ای زن
مرا به زیستن بی خودت
تنهایی در خانه ای پر از حضورت
ومردن کنارپریشانی ام نفرین کرده ای
مرا نفرین کرده ای زن
به نسرودن عاشقانه های سبز
به ندیدن دختران معصوم دشت
به کوری و سیاهی نفرین کرده ای زن
ومن باز نخواهم گشت
تا به بوسه ای رهایم کنی
ودعایم کنی با لبهایت که شاید
عاقبت به خیرشوم
با حضورت
با عاشقانه هایم
أنسی الحاج
مترجم : بابک شاکر
تصمیم با توست ، پس انتخابی کن
میان مرگ در آغوشم
یا بر دفترهای شعرم
عشق را برگزین یا بیعشقی را
ترس است که راه بر تصمیمت بسته
راهِ میانهای اما نیست
بینِ بهشت و دوزخ
تورقها را کنار بینداز
من به هر حکمی تن میدهم
حرفی بزن ، کاری بکن ، برآشوب
مثل میخی برجا نمان
که چون علفی زیرِ بارانها
تا ابد نخواهم ماند
یکی از دو سرنوشت را برگزین
از سرنوشت من اما توفانیتر نیست
تو پریشانی و ترسانی
راه من اما بس طولانیست
یا به دریا بزن یا ترکم کن
دریایی بیگرداب نیست
عشق ، رویاروییِ بزرگ است
شنایی خلاف جریان
دشواری و درد و اشک
و دربهدری میانِ ماهها
هراست مرا میکشد ای زن
از پشت پرده سرک میکشی
من ایمان ندارم به عشقی
که جنونِ طغیان را برنتابد
که تمامِ دیوارها را در هم نشکند
و مثل توفان نکوبد
آه اگر عشقت مرا میبلعید
چون گردبادی
تصمیم با توست ، پس انتخابی کن
میانِ مرگ در آغوشم
یا بر دفترهایِ شعرم
عشق را برگزین یا بیعشقی را
ترس است که راه بر انتخابت بسته
برزخی اما نیست
میانِ بهشت و دوزخ
نزار قبانی
مترجم : آرش افشار