اگر گمان میبری
برخی چیزها را برای تو مینویسم
در اشتباهی
همهچیز را برای تو مینویسم
ایلهان برک
مترجم : علیرضا شعبانی
و ببوس مرا بی وفقه
باز هم
بلند بلند ببوس مرا
آری
عشق همین سفرهای
طولانی را می طلبد
ایلهان برک
مترجم : سیامک تقی زاده
یادت باشد
با اما و اگرها از دستم دادی
و با ای کاش ها
خودت را نابود خواهی کرد
ایلهان برک
مترجم : سیامک تقی زاده
همیشه برآنم
تا دلی را نشکنم
اما وقتی به خود نگاه میکنم
تکه تکه ام
ایلهان برک
مترجم : سیامک تقی زاده
همینجا بمان عشقم
همینگونه که هستی
بمان
و تنها
به من نگاه کن
نگاه کردن
عشق است
و ببوس مرا
بی وفقه
باز هم بلند بلند ببوس مرا
آری
عشق
همین سفرهای طولانی را
میطلبد
هر لحظه سوی خود
بِکش مرا
بِکش تا بدانم
سهم توام
تا بدانی سهم منی
این گونه محکم
اینگونه گرم
سمت خود بِکش مرا
ایلهان برک
مترجم : سیامک تقیزاده
این گونه بمان عشقم
بمان اینگونه
و تنها
به من نگاه کن
نگاه کردن هم نوعی عشق است
ایلهان برک
مترجم : سینا عباسی
هرگز نمی توانی
سن یک زن را از او بپرسی
چرا که او هم نمی داند
سنش با شب هایی که
بغض کرده و گریسته
چقدر است
ایلهان برک
مترجم : سیامک تقی زاده
در من گره بخور
هر ساعت از روز هم که شد
مرا درگیر صدایت
نفس ات
مرا درگیر حافظه ات کن
ایلهان بِرک
مترجم : سیامک تقی زاده
همیشه کسانی هستند
که در نهایت دلتنگی
نمی توانیم آنها را در آغوش بگیریم
بدترین اتفاق شاید همین باشد
ایلهان برک
ترجمه : سیامک تقى زاده
بگذار تو را دوست بدارم
زیرا که تو هم
به این دوست داشتن احتیاج داری
ایلهان برک
ترجمه : سیامک تقی زاده
عاقبت
یک روز
یک نفر میآید
و تمام آنهایی که رفته اند را
از یاد می برد
ایلهان برک
من دردم
درد یعنی صورت پاییزی تو
یعنی نا امید
بعضا قامت تو ، بعضا دهان تو
و بعضی وقت ها ، سایه ی پشت چشمان تو
یعنی کودکی تو
در کوچه های استانبول
استانبولی که گاهی وقت ها
احساس می کنم هیچ وقت ندیده ام
و یا شمعی که تو
شبانه در کلیسا
روشن اش می کنی
و یا مرگ تو
برای صورتی که
هیچ وقت ندیده ای
یعنی زمان
که در نبود تو
بی معناست
و صورتی که همیشه در من
تغییر می کند
صورتی که
هم شب و هم سپیده دم را
با خود دارد
من
آن آواره ام
که در دست خط درد
بزرگ شده ام
ایلهان برک
مترجم : سیامک تقی زاده
اگر یک نفر
هر آنچه که
از درونش برمی آید را بنویسد
بی شک از درون او
کسی رفته است
ایلهان برک
ترجمه : سیامک تقی زاده
مرگ همیشه
خیلی آسان تر از عشق بوده است
حتی ” آراگون” هم می گفت
بدان که شبیه مرگ است دوست داشتن تو
همان کلماتی که شعله های آتش اند
و روزگار شاعران
که همیشه سیاه بوده است
و مرگ
که در خیلی از شعرها و عشق ها
شانه بر موهای مان می زند
عشق که گاهی اوقات
به سان شهری مرده است
و این رفتن رو به زوال
همواره عمیق تر می شود
تا به حال
برایت جای سوال نبوده
چرا شاعران
به استادی ِ عشق مشهورند ؟
زیرا بیشتر از هر کسی
عشق را به دوش کشیده اند
و من که چون آب ِنگران
از بستر خویش ام
پیداست که
برای عشق و مرگ
تقلا می کنم
ایلهان برک
ترجمه : سیامک تقی زاده