ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
ناز کمتر کن ، که من اهل تمنا نیستم
زنده با عشقم ، اسیر سود و سودا نیستم
عا شق دیوانه ای بودم ، که بر دریا زدم
رهررو گمگشته ای هستم ، که بینا نیستم
اشک گرم و خلوت سرد مرا نادیده ای
تا بدا نی اینقدرها ، هم شکیبا نیستم
بسکه مشغولی به عیش و نوش هستی غافلی
از چو من بی دل ، که هستم در جهان ؛ یا نیستم
دوست می داری زبان با زان باطل گوی را
در برت لب بسته از آنم ، کز آنها نیسنم
دل به دست آور شوی از مهربانیهای خویش
لیکن آنروزی ، که من دیگر به دنیا نیستم
پای بند آزخویشم ، مهلتی ای شمع عشق
من برای سوختن اکنون مهیا نیستم
هیچکس جای مرا دیگر نمی داند کجاست
آنقدر در عشق او غرقم که پیدا نیستم
معینی کرمانشاهی