و باز هم منتظر می مانم

تو می آیی من می روم
هیچ اتفاقی میان ما نمی افتد
در این دنیای پهناور
جایی برای نزدیک بودن نیست
فصل من نیست
فصلی که تو در آن شناوری
با نگاهی قلبم را از سینه بیرون می آوری
می دانم خواهم مرد
و باز هم منتظر می مانم

دیانا باربو شاعر رومانی
مترجم : النا رودیکا کاظمی

من می سوزم همیشه

برای تو می‌توانم
روزی یکبار بمیرم
برای تو هزاربار زندگی کنم
و تو مرا نمی‌بینی
مرا حس نمی‌کنی
تو مرا نمی‌شناسی
و من می‌سوزم همیشه
مثل شعله‌ای که روی سرگنج می‌تابد

دیانا باربو شاعر رومانی
مترجم : النا رودیکا کاظمی

حالم خوب است

هر روز به خودم دروغ می‌گویم
که بی‌تو می‌توانم زندگی کنم
خسته‌ام از حرف زدن
خسته‌ام از فکرکردن
خسته‌ام از نگاه کردن
بهانه‌ای برای در نور ماندن می‌جویم
گل‌ها و برگ‌ها را می‌جویم
که ریشه را بیاراید
هرلحظه به خودم دروغ می‌گویم که هستم
که زندگی‌ام خوب است
حالم بد است
حالم خوب است
بگذار در یکی از رؤیاهایت
بیتوته کنم

دیانا باربو شاعر رومانی
مترجم : النا رودیکا کاظمی