شب بو

حالا که دارم
با عطر خیالت مست می شوم
بانو امان بده
بیا کار دیگری را شروع کن
اصلا بیا تو عاشق باش
بگذار من در خیالت باشم
خیال تو رویایی تر است
شبیه همان عطری
که آغشته به موهایت
عطر بهار نارنج
بانو
عطر خیال شما ماندگارتر است
می شود شما را بویید ؟
شب بوها ، خوشبوترند

عرفان یزدانی

عاشقی

از میان همه شغل های جهان
عاشقی را برگزیدم
که شغلی تمام وقت است
کارفرمایی به جز خداوند ندارم
و‌همکارم با درخت که می روید
و با خورشید که می تابد
و با زمین که می گردد
همه روزها روز عشق است
و‌ نه پنج شنبه ها تعطیلم
و نه جمعه ها
شغلم حقوق ثابتی ندارد
بیمه و بازنشستگی هم
اما تا بخواهی مزایا دارد
و چه مزیتی از آن بالاتر
که کارمند کوچکی باشی
در سازمانی که خدا اداره اش می کند

عرفان نظرآهاری

فاصله

همیشه باید فاصله ات را
با بعضی آدم ها حفظ کنی
آن ها وقتی توی ویترینند
جذاب ترند
تو وقتی پشت شیشه باشی
در امان تری
اگر سعی کنی نزدیکشان شوی
خیلی چیزها می فهمی
در مورد جنسشان
قد و اندازه شان
هویتشان
ضربه می خوری
دلخور می شوی
ناامید می شوی
یادت باشد
بعضی آدم ها
فقط به دردِ
از دور تماشا شدن می خورند

پریسا زابلی پور

بعضی گریه ها شعر نمی شوند

بعضی گریه ها شعر نمی شوند
موسیقی هم همینطور
بعضی درد ها را نمی توان نوشت
نمی توان سرود
بعضی بغض ها
میانِ اینهمه شعر
به هیچ صراطی مستقیم نیستند

به گمانم
بعضی جاها
فقط باید مرد

مریم قهرمانلو

دیگر ساعتی بر دست من نخواهی دید

دیگر ساعتی بر دست من نخواهی دید
مِنبعد عبور ریز عقربه ها را مرور نخواهم کرد
وقتی قراری ما بین نگاه من
و بی اعتنایی نگاه تو نیست
ساعت به چه کار من می آید ؟
می خواهم به سرعت پروانه ها پیر شوم
مثل همین گل سرخ لیوان نشین
که پیش از پریروز شدن امروز می پژمرد

دوست دارم که یک شبه
شصت سال را سپری کنم
بعد بیایم و با عصایی در دست
کنار خیابانی شلوغ منتظرت شوم
تا تو بیایی
مرا نشناسی
ولی دستم را بگیری و
از ازدحام خیابان عبورم دهی

حالا می روم که بخوابم
خدا را چه دیده ای
شاید فردا
به هیئت پیرمردی برخواستم
تو هم از فردا
دست تمام پیرمردان وامانده در کنار خیابان را بگیر
دلواپس نباش
آشنایی نخواهم داد
قول می دهم آنقدر پیر شده باشم
که از نگاه کردن به چشم هایم نیز
مرا نشناسی
شب بخیر

یغما گلرویی

امروز را در خانه می‌‌مانم

امروز را در خانه می‌‌مانم
و در به روی کس نمی‌گشایم
اما بی در و پیکر است خانه ذهنم
می‌آیند و می‌روند
دوستان ناموافق
آشنایان ناسازگار

عباس کیارستمی

دلتنگی

می‌دانی
در تنهایی نیست که دلتنگ تو می‌شوم
بلکه در جمع این‌چنین‌ترم

دلتنگی محصول غیبت نیست
محصول حضور است
حضور هر کس غیر از تو

بودن با دیگران
نبودن تو را بیشتر می‌کند
دیوارها و صندلی‌ها و تخت‌ها و
اتاق‌ها و خانه‌ها و خیابان‌های خالی نیستند
که جای خالی تو را باز می‌تابانند
بلکه آدم‌ها هستند

آدم‌ها ، آخ آدم‌ها
آخ از آدم‌هایی که هستند
اما تو نیستند
 
حسین وحدانی

آغوش عشق

بخواب آرام در بستر رویای من
بگذار تا چشمان عاشقت
چراغ شب تارم باشند
بخواب آرام در آغوش گرم عشق
که من عمریست در حسرت آن بهشت کوچکم
نیازمن تنها با تو بودن است
در آغوش امن تو گریه کردن است
روزهایم که با خیالت آبی است
پس بیا همچو مهتاب
تن شب گرفته ام را مهتابی کن

سپیده مظهری

این حوالی دیگر هیچکس عاشق نمی شود

نمی دانم این روزها
کجای دنیا را عاشق کرده ای
اما حتم دارم هنوز تنها که می شوی
کنارِ دریاچه ای
به سنگ هایِ غمگین شنا یاد می دهی
یا شاید به لباس هایِ ویترین نشسته
حسرت می دهی تنت را
چه می دانم

شاید هم کافه ای را پیدا کرده ای
که قدر سیگار کشیدنت را می داند
به انضمام یک کافه چی
که هر بار با اشاره ات به دیوار می خورد

اما در این خانه
همه چیز دست نخورده مانده
جز سرفه هایم که شدید تر شده
و همسایه های متعهد
که شب بیداری مردی عزب را تاب نمی آورند

همه چیز شکل سابق دارد
جز من و لباسهای تو
که از فرطِ آغوش چروک شده اند

راستی از آنجا که تو هستی خیالم راحت است
اما این حوالی دیگر
هیچکس عاشق نمی شود

شهریار بهروز

معامله ای پایاپای

معامله ای پایاپای
یکی تو
یکی من
یکی من
یکی تو
نمی‌بخشمت
اگر حتی یکی از موهایت بیشتر از من سفید شود
بیا به اندازه ی هم پیر شویم
بیا با هم بمیریم
راستش را بخواهی
من هنوز از مرگ می ترسم
و فکر میکنم با هم مردن
تنها راهی ست که می تواند
ترس آدمی از مرگ را فرو بریزد

رویا شاه حسین زاده

به که پیغام دهم ؟

به که پیغام دهم ؟
دست من دست تو را می‌طلبد
چشم من رد تو را می‌جوید
لب من نام تو را می‌خواند
پای من راه تو را می پوید
به که پیغام دهم ؟
بی تو از خویش تنفر دارم
دل من باز تو را می‌خواهد
به که پیغام دهم د؟
به که پیغام دهم ؟

شکیبایی لنگرودی

تمام دوستت دارم های مرا

تمام دوستت دارم های مرا
به خودت بگیر
بگذار در این شهر غبار گرفته
در این اندوه سکوت
در این خانه نشینی دل های عاشق
از امروز
هر عابری که روی دیوار شهر
نوشت دوستت دارم
تو به خودت بگیر
بگذار آن کسی که آمد
تو باشی
من در این خانه اسیرم
بعد از این سکوت
رهایی در پیش است
من‌ به تو قول می دهم عبور کنیم
از تمام این شب های بی آغوش
از تمام این روزهای پر سکوت
آن وقت به اندازه یک عمر
به تو می گویم دوستت دارم
کاش بعد از این‌ روزهای پر‌ التهاب
عشق مسری ترین بیماری این شهر شود

علیرضا اسفندیاری

سال نو

همه می‌گویند سال نو
من می‌گویم سال از نو
چون قرار است
از نو دوستت داشته باشم
از نو تو را بخواهم
از نو عاشقت شوم
من از نو حضورت در قلبم را
تمدید کردم

سیما امیرخانی

بوسه ها

به بوسه ها گفتم
بهار می شود
و هر بوسه
پرستویی ست
که به آشیانه لب ها
 باز خواهد گشت

بوسه ها اما ترسیدند
بوسه ها
به شعرها پناه بردند
و هر بوسه
پشت غزلی
پنهان شد

به دست ها گفتم
بهار می شود
و دست ها
دوباره همدیگر را می گیرند

دست ها اما
سه نقطه از الفبا قرض گرفتند
دست ها
دشت ها شدند
و از آدمی گریختند

بوسه ها
عشق را آلودند
 و دست‌ها
زندگی را

آدمی
جهان را بوسید و بیمارش کرد
آدمی
به زندگی دست زد و آن را کشت

از این پس
انسان
 بی بوسه و بی دست
قدیسی ست
که جهان
 دوستترش می دارد

عرفان نظرآهاری

چه راه دشواری است

چه راه دشواری است
گذر از شب ، از روز
گذر از خیر ،  از شر
از نیک و بد
گذر از سکوت
از هیاهو
از نفرت
از خشم
از عشق
از عشق

عباس کیارستمی

ما را نامهربانی ها کشت

آنقدر نگذاشتی ببوسمت
که بوسیدن ات هم ممنوع کردند
و حالا که نفس هامان هم به شماره افتاده
مثل عشق سال های وبا
لعنت به تو
لعنت به من
لعنت به همه ی ما
بخاطر همه بوسه هایی که از هم دریغ کرده ایم
اگر زنده ماندی
از طرف من به تمام مردم دنیا بگو
تا می توانید همدیگر را ببوسید
نسل ما همه مردند
در عصر یخبندان
عصری که بوسیدن حکم جام شوکران را داشت
و چکاندن ماشه در دهان خویش
به همه دنیا بگو
ما را نامهربانی ها کشت
نه جنگ های صلیبی و
طاعون و کرونا و سل

فردین نظری

دوستت دارم

چقدر خوب است
که تو را دوست دارم
و می توانم به آسمان و زمین قسم بخورم
که من هنوز زنده ام

آی ، گنجشکان سحرخیز
روی شانه های من آرام بگیرید
و جفتتان را صدا بزنید
چه فرق می کند ، درخت یا شاعر ؟
آنقدر دوستش دارم
که از هر نگاهم
شاخه ای سبز ، روییده

قسم می خورم
یک قلب توی سینه دارم و
قلبی در مشتم
آی کلاغ های پریشان
فقط من می دانم
چقدر عاشقید
قلب مرا به دهان بگیرید
و آواز سر دهید
دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم

پریسا صالحی

طعم اولین بوسه

کاش می توانستیم
طعم اولین بوسه مان را
جایی ذخیره کنیم

تا هرگاه عمر عشقمان رو به زوال می رفت
مزه مزه اش کنیم
و به یاد بیاوریم چه راه طویلی را
برای اولین بوسه سپری کرده ایم

کاش می توانستیم
طعم اولین بوسه مان
بنیادی ترین سلول های جهان را
جایی ذخیره کنیم

احسان نصری

بدون رویت تو

یتیمِ زیبایی خواهد بود
این جهان اگر آدم‌هایش
بدون رویت تو
چشم گشوده باشند ‌
چگونه جهان به غربت ابدی
دوباره عادت خواهد کرد
اگر تو را نبیند

رضا براهنی

زخم هایت را دوست بدار

زخم هایت را دوست بدار
و برای عمیق ترینش نامی انتخاب کن
نامی که درخور است و شکوهمند
نامی که در هیچ کتابی خوانده نشد
در هیچ شعری سروده نشد
و در هیچ آوازی شنیده

او را شاهزاده خطاب کن
ملکه امپراطور و یا فرمانده ای شجاع
چرا که او زیباست
و در کشاکش رنج هایی که دیده‌ای
سربازی ست که بر گردنش
تاجی از گل های سرخ
آویخته اند

حمید جدیدی