غمگین بود روح من

غمگین بود روح من
غمگین بود
به‌خاطر یک زن
به‌خاطر یک زن

من تسلی نیافتم
گرچه دل از کف دادم

گرچه دل من
گرچه روح من
به دور از این زن گریختند

من تسلی نیافتم
گرچه دل از کف دادم

دل من
دل چنین نازک من
به روح من می‌گوید

ممکن است آیا و ممکن بود
این غربت پر غرور و غمین ؟

به دل‌ام روح می‌گوید
نمی‌دانم این دام چه می‌خواهد

حاضریم چرا و در غربت‌ایم
با آن‌که بسی دور رفته‌ایم ؟

پل ورلن  
مترجم : محمدرضا پارسایار

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.