هرچه را دست میسایمتنِ تو را دست میسایمهرچه را میبویمتنِ تو را میبویمهرچه را نگاه میکنمتنِ تو را میبینمکشتیها غرق شدندمیوهها افتادندگلها عطر افشاندنددرونِ تنِ تواولین شعرِ منآخرین شعرِ مندرونِ تنِ توتنِ منیانیس ریتسوس شاعر یونانیمترجم : فریدون فریاد