صبحت به خیر

هرگاه روزی دیگر فرا می رسد
و فراموش می کنم که بگویم صبحت به خیر
از حیرانی و سکوتم غمگین مشو
و گمان مبر که میان من و تو
چیزی عوض شده
آن گاه که نمی گویم دوستت می دارم
یعنی که دوست ترت می دارم
صبحت به خیر

آن گاه که هم چون سرزمینی از عبیر و مرمر
مدت ها رو به رویم می نشینی
و از رایحه تو چشم می پوشم
یا گلایه های آن پیراهن عطرآگین را سرسری می گیرم
گمان مبر که احساسم بر باد رفته
گمان مبر که قلبم به سنگ بدل شده
تو را ورای دوست داشتن دوست می دارم
اما بگذار آن گونه که در خیالات من است ببینمت
صبحت به خیر

نزار قبانی

مترجم : سودابه مهیجی

نظرات 3 + ارسال نظر
سودابه مهیجی پنج‌شنبه 15 تیر 1396 ساعت 15:25

مترجم این شعر سودابه مهیجی ست.
نام مترجم را لطفا ذکر کنید

با درود
من همواره اسم مترجم را پای ترجمه هایشان ذکر میکنم چون با مساعدت این عزیزان است که ما با اشعار شاعران خارجی و یا عرب زبان اشنا میشویم اگر اینجا ذکر نشده مطمئن باشید منبع خاصی و یا اطلاع شخصی برای این مسئله نداشتم
در ضمن بهتر نیست تذکرتان را کمی مهربانه تر می نوشتید
با مهر
احمد

هادی پنج‌شنبه 25 خرداد 1396 ساعت 08:08

سلام آقای زیادلو ی عزیز . خواستم عرض ادب و احترام کرده باشم خدمت شما عزیز دل . ممنون که هستید

سلام آقا هادی عزیز
ممنونم از مهر و محبت شما و از همراهی صمیمانه تون
مانا باشید
با مهر
احمد

ساحل سه‌شنبه 23 خرداد 1396 ساعت 00:30

نه آدمم

نه گنجشک

اتفاقی کوچکم

هر بار می‌افتم

دو تکه می‌شوم

نیمی را باد می‌برد

نیمی را مردی که نمی‌شناسم

گراناز موسوی

ساحل که تو باشی
ترسی از صخره ها نیست
هزار بار به سویت
موج برمی دارم
سرم به سنگ می خورد اما
دوباره برمی گردم
دوباره برمی گردم

مینا آقازاده


ممنونم از حضور صمیمانه شما و شعر زیبایی که نوشتید ساحل عزیز
موفق باشید
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.