ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
اگر قلبِ من
چشمان تو را نمی پرستید
اکنون سبز را چه کسی می فهمید ؟
اگر از نرمیِ گوش هایت نمی نوشتم
اکنون گوشواره ها
از چه رو، از لاله ی گوش ها آویزان بودند ؟
اگر نامت را در زمین نمی کاشتم
آنگاه هیچ باغ گل سرخی وجود می داشت ؟
اگر قلبم برای تو اشک نمی ریخت
زمین هرگز چشمه و دریا و رودخانه ای داشت اینک ؟
اگر دوستت نمی داشتم
کسی عشق را می شناخت ؟
اگر ما
اگر من و تو
یک دیگر را عاشق نبودیم
چه کس می فهمید
وصال چیست
جدایی کدام است ؟
لطیف هلمت
ترجمه : بابک زمانی
عالی
خوشحالم که دوست داشتید دوست گرامی
با مهر
احمد
خودم را
جایی گم کرده ام
شاید کنار خاطره تو
در کوچه ی باران
شاید لب یک پنجره
و یا شاید
در خیابانی که
میدانی را دور می زند و
به خانه تو می رسد ...
دستم را روی سینه ام می گذارم
اما
از ضربان قلب ام خبری نیست !
((محمد شیرین زاده))
سلام احمد عزیزم
تنهایی ات را بیاور



همه دلتنگی هایت
شانه ای هست
اینجا برای آسودن
خیال محالی نیست
باور کن
توی چشم هام
آزردگی هایت را به آب بده
بعد هوایی تازه کن
شاید با هم نفسی به عشق بگذرانیم
گیلدا ایازی
با درود و سپاس فراوان محمد عزیز
با مهر
احمد
شاید بهتر بود
می رفتم
قبل از آنکه
باران ببارد
قبل از آنکه
هجوم خاطراتش
راه نفسم را بند بیاورد
باور کنید
بعضی وقت ها
ماندن
با مردن
فرقی نمی کند ...
((محمد شیرین زاده))
با درود و سپاس فراوان از شعر بسیار زیبایی که سرودید و اینجا نوشتید محمد عزیز
قلم ات سبز باد
مانا باشی
با مهر
احمد
بازنده منم, که در را باز میگذارم شاید که باز گردی...
دزد هم که بیاید
چیز مهمی برای بُردن نمی یابد!
مهم "من" بودم,
که "تو"
بُردی!
ای کسی که دوستت می دارم



ای کسی که برهرسنگی قدم می گذاری، شعر می تراود
ای کسی که در رنگ پریدگیت
همه ی غم های درختان را یک جا داری
چه زیباست غربت ، اگرباهم باشیم.
نزار قبانی
مرسی از شعر بیسار زیبایی که نوشتی دوست عزیز
شادباشید
با مهر
احمد
همیشه دلم میخواست بدانم چه کسی برای به دست آوردن من تلاش میکند و به آب و آتش میزند...
بیزارم از رسم دیرین روزگار، که تابوده همین بوده... تو محکومی! محکوم به دختر بودن...
تو باید منتظر باشی تا انتخاب شوی؛ همچون میوه ای نوبرانه که منتظر دست چین شدن است...
انتظار سخت ترین و ترسناک ترین بخش دوست داشتن است.!سخت از این بابت که زمانش را نمی دانی و ترس از این که دیر بیاید یا شاید هرگز نیاید!!!
من میخواهم با کسی باشم که دوستش دارم...نمی دانم برای داشتنش پاپیش گذارم یا به همان رسم دیرینه دل خوش کنم؟!
اما براستی اگر پا پیش نگذارد، تکلیف دلم چه می شود؟!!!
سهیلارحمتی
تا آن هنگام که ستارگان میدرخشند




جای نومیدی نیست
تا آن هنگام که شبها بر برگها شبنم مینشاند
و آفتابْ چهره صبح را زرّین میکند
جای نومیدی نیست
هر چند که سیل اشک بر گونهها روان شود
وقتی تو آه میکشی، بادها آه میکشند
و زمستانْ غصههای خود را چون برف
بر گور برگهای پاییزی فرو میبارد
امّا زمین بار دیگر زنده میشود
و سرنوشت تو از کائنات جدا نیست
پس همچنان در سیر و سفر باش
و اگر چنان شاد و سرخوش نیستی
نومید و دل شکسته نیز مباش
شارلوت برونته
ممنونم از همراهی صمیماته ات دلارام عزیز
مانا باشی
با مهر
احمد
انتخاب های شما بی نظیر هست
سپاسگزارم
از لطف و محبت شما سپاسگزارم اقای کاویانی عزیز
خوشحالمکه انتخاب های مرا می پسندید
شاد باشید
با مهر احمد