همچون صاعقه‌ای بر من فرود آمدی

همچون صاعقه‌ای بر من فرود آمدی
و مرا به  دو نیم کردی
نیمی که دوستت دارد
و نیمی که رنج می برد
به خاطر نیمه‌ای که دوستت دارد
می‌گویم آری
می‌گویم نه
می‌گویم بیا
می‌گویم برو
می‌گویم اهمیتی ندارد
همه ی اینها را همزمان و در یک لحظه می‌گویم
و تو به تنهایی تمامی آنها را می فهمی
و هیچ تناقضی در حرف‌هایم نمی‌بینی
و قلبت به روی نور و تاریکی گشوده می‌شود
و در تمامی طیف‌های نور و سایه
چیزی برای گفتن وجود ندارد جز
دوستت دارم

غادة السمان
مترجم : سپیده متولی

نظرات 11 + ارسال نظر
محمد کاویانی جمعه 15 آبان 1394 ساعت 08:35

سلام داداش گلم. مثل همیشه فوق العاده بود. بصورت کاملا تصادفی در یک روز خیلی خاص خوندمش. ممنون-D

قطار دل چهارشنبه 13 آبان 1394 ساعت 23:29 http://hobabdel.blogfa.com/

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺭﻗﺼﯿﺪﻥ
ﻧﺸﺎﻧﻪ ﯼ ﺷﺎﺩﯼ ﻧﯿـــﺴﺖ !..
ﺯﻧﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﻢ
ﮐﻪ ﺑﺎ ﺑﻐﻀﻬﺎﯾﺶ ﻣﯿﺮﻗﺼﺪ .
ﺑﺎ ﺗﺮﺍﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺷﺎﺩﯼ ﮐﻪ
ﯾﺎﺩِ
ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯼِ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ !..
ﺯﻧﯽ ﮐﻪ :
ﺑﺎ ﮐﻮﭼﮑﺘــﺮﯾﻦ ﺑﻬﺎﻧﻪ !
ﺳﺮ ﻣﯿﺮﻭﺩ ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ .
ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ
ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺑﺨﻨﺪﺩ !!
ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﺗﻮ
ﺑﻪ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺑـــﻮﺩﻧﺶ ﺷﮏ ﮐﻨﯽ !!!..
ﻣﻦ ﺯﻧﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﻢ
ﮐﻪ ﺷﺒﻬﺎ
ﺍﺯ ﻫﺠــﻮﻡِ ﻏﻤﻬﺎﯾﺶ ﻣﯿﺒﺎﺭﺩ .
ﻭ ﺳﭙﯿﺪﻩ
ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺑﯽ ﻧﻈﯿﺮ ﻃﻠﻮﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ...
ﺳﭙﯿﺪﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ !!
ﻫﯿﭽﮑﺲ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺪ
ﺍﺯ ﭘﺸﺖِ !
ﮐﻮﻫﯽ ﺍﺯ ﺩﻟﻮﺍﭘﺴﯿﻬﺎﯼ ﺯﻧﺎﻧﻪ
ﻭ ﺗﻞ ﺍﻧﺒﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺳﮑــﻮﺕ ﺳﺮ ﺯﺩﻩ !...
ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ؟
ﺍﯾﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﻠﻨﺪ؟
ﮔﺎﻫﯽ
ﻃﻐﯿﺎﻥِ ﺍﻧﺒﻮﻩِ ﺍﻧﺒﺎﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﯼ
ﻧﮕﻔﺘﻪ ﻫﺎﺳﺖ ..
ﮔﺎﻫﯽ
ﺷﮑﺴﺘﻦِ ﻣﺮﺯِ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻫﺎﺳﺖ ...
ﺍﻭ ﺭﺍ
ﻣﺴﺖ ﺧﻄﺎﺏ ﻧﮑﻦ !
ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻧﭙﻨﺪﺍﺭ !!!..
ﺍﻭ :
ﯾﮏ ﺯﻥِ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ
ﻏﺮﻭﺭ ﻭ ﻗﻠﺒﺶ ﺭﺍ
ﺩﺭ ﺻﻨﺪﻭﻗﭽﻪ ﯼ ﻧﮕﺎﻫﺶ
ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩ

فرزانه سه‌شنبه 12 آبان 1394 ساعت 18:34

درود بر شما دوست بزرگوارم
امیدوارم احوالتون خوب باشه
اشعار زیبایی رو به اشتراک گذاشتید. درود بر شما
لذت میبرم از سروده هایی که به سلیقه خوب شما گلچین میشه.
احمد آقا، من برای پستهای قبلی کامنت ارسال کردم اما متاسفانه هیچکدومش رو نمیبینم.
برقرار باشی دوست گرامی

سمانه سه‌شنبه 12 آبان 1394 ساعت 17:47 http://sohrab40.blogsky.com/

چیزی برای گفتن وجود ندارد جز
دوستت دارم

دلارام دوشنبه 11 آبان 1394 ساعت 16:34

برایم کتابی بخوان
کتابی که هر واژه‌اش عطر مخصوص دارد
و هر صفحه‌اش ابتدای بهار است
و هر فصل آن، شاخه‌ای از رسیدن.
کتابی که بوسیدنت را
به باران بدل می‌کند
و خندیدنت را
به دریای آرام ..
برایم کتابی بخوان با سرانگشت‌هایت...

محمدحسین دوشنبه 11 آبان 1394 ساعت 12:18

سپاس بی کران
برای تمام این شعرهای ناب
لذت ارزانی میدارید
لذت ارزانیتان باد

دلارام یکشنبه 10 آبان 1394 ساعت 15:27 http://banooyebeheshteman2.blogfa.com

گریه را می بینم و با خنده رامت می کنم
بهترین احساس دنیا را به نامت می کنم
خنده را می دزدی وپنهان نگاهم می کنی
گریه را می پوشم و خندان سلامت می کنم
نیستم مایوس از بد عهدی این روزگار
تلخ گفتارم ،ولی شادی به کامت می کنم
کوچه را با شوق دیدارت به پایان می برم
کوچه ی بن بست قلبم را به نامت می کنم
گفته بودی زندگی بی عشق رنجی بیش نیست
خویش را یک عمر پا بند مرامت می کنم

سما شنبه 9 آبان 1394 ساعت 20:50

واقعا زیباست..

سپاس احمد عزیز...

سلام جناب زیادلو
امیدوارم خوب باشید
خیلی ممنونم از لطف بی اندازه ی شما دوست عزیز

نیلوفر شنبه 9 آبان 1394 ساعت 18:49

درود
انتخابهاتون یکی از یکی دلنشین تر همچون همیشه..
ممنون از اینکه هستین احمد آقای عزیز

لی لی یت شنبه 9 آبان 1394 ساعت 17:18

بخاطر جمله ی :
نیمی که دوست میدارد
نیمی که رنج میکشد
به یاد این شعر زیبا افتادم که اخیرا حجت اشرف نژاد خونده ( حتما گوشش بدین عمو احمد !)
ماه و ماهی :
اندوه بزرگیست چه باشی ، چه نباشی ...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.