ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
تویی که روی برگه ی سفید دراز می کشی
و روی کتاب هایم می خوابی
و یادداشت هایم و دفترهایم را مرتب می کنی
و حروفم را پهلوی هم می چینی
و خطاهایم را درست می کنی
پس چطور به مردم بگویم که من شاعرم
حال آنکه تویی که می نویسی ؟
==============
همه ی آنهایی که مرا می شناسند
میدانند چه آدم حسودی هستم
و همه ی آنهایی که تو را می شناسند
لعنت به همه آنهایی که تو را می شناسند
==============
از تجربه عشق پنهانی و
از بازی کردن نقش عاشق کلاسیک خسته شده ام
می خواهم پرده نمایش را بالا ببرم و
نمایشنامه را پاره کنم وکارگردان را بکشم
و مقابل همه مردم اعلام کنم
که برغم کراهت این قرن ، من عاشق این روزگارمعاصرم
و معشوق من تویی
==============
تمام آن چه دانستم همین است
تو عشق منی
و آن که عاشق است
به هیچ چیز نمی اندیشد
نزار قبانی