تمام ناتمام من

زنی دوست‌ام دارد
زنی بالابلندتر از قامتِ فراق
کوتاه‌تر از قامتِ لبخند
زنی سیاه‌چشم‌تر از شکست
رها گیسوتر از رودبار
 
زنی چشم‌به‌راهِ من دارد
منی که نسبم به پروانه می‌رسد
باید با جهاز جنگ راهی شوم
 
زنی دوست‌ام دارد
زنی دهان گرم‌تر از آتش‌دانِ گل
صدا جوشان‌تر از موسیقای آتش
زنی صاف‌بازوتر از امید
نازک‌انگشت‌تر از رؤیا

زنی منتظر من است
منی که تشنه‌ترم از دست‌های بیابان
باید با رگ‌باری از باران راهی شوم
 
زنی چشم‌انتظار من است
زنی نفس عطرآگین‌تر از سفر
خنده سرخ‌تر از اشکِ انار

زنی منتظر من است
منی که از دودمانِ شمشیرم
باید با دسته‌گلی راهی شوم
 
زنی با شاخه‌ای از عشق
منتظر دیدار
من هم
برای زیر و رو شدنِ زمین
در انتظار
 
قباد جلی‌زاده شاعر کردستان عراق
مترجم : سعید دارایی

تسخیرم کن

تسخیرم کن
مرا میهن خود گردان
مه‌رویی باش مستبد  
پرچمی برافراز از رنگ چشمان‌ات
سرودی از گیتار صدایت
سپاهی از سربازان زیبایی‌ات

تسخیرم کن
نگذار جز تو
در روح من
گلی بشکفد
پروانه‌ای به پرواز درآید
رودخانه‌ای بخروشد

تسخیرم کن
دختری باش دیکتاتور  
مرا به زندانی ببر که زندانبان‌اش تویی
از شکاف درِ آهنی بپایَم
به زنی دیگر اگر فکر کردم
گُرده‌ام را به تازیانه ببند
از گرسنگی بمیرانَم
ناخن‌هایم را از بیخ بکش

مه‌رویی باش مستبد
بوی زنی دیگر اگر
از یکی شعرم شنیدی
تصویر زنی دیگر اگر
در یکی واژه‌ام دیدی
صدای پای زنی دیگر اگر
از یکی حرف‌ام شنیدی
شعرهایم را کور کن
واژه‌هایم را دار بزن
حرف‌هایم را ترور کن
کتاب‌هایم را در حوض اسید بریز

تسخیرم کن
مرا میهن خود گردان
سوگند به گیسوان‌ات
سلاح بر زمین خواهم گذاشت  
با دسته‌گلی سفید
دست به هوا بر خواهم داشت
 
تسخیرم کن
مه‌رویی باش مستبد
مه‌رویی سنگ‌دل
دیکتاتوری تمام  
دیکتاتوری خون‌آشام

قباد جلی‌زاده
مترجم : رضا کریم مجاور

مجعزه زن

اگر رهبران مان زن و
پرچم مان رنگ زن و
سرودمان صدای زن می بود

سپیده دم پروانه صبح بخیرمان می گفت
ظهر گل به استقبالمان می آمد
عصر نیز
با نسیم ماه قدم می زدیم

قباد جلی زاده شاعر کرد عراق
ترجمه : خالد بایزیدی