ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
الان هم اما
گاه که آتش بودی
نه می سوزاندی ام
نه گرمم می کردی
وقتی رودخانه بودی
نه غرقم می کردی
نه لحظه ای
تکان می دادی ام در آغوش موجی
الان هم اما
گردباد سکوتت را
روزی ده بار روشن می کنی
نه آنی ، آرام می گیری نزدم
نه یک بار ، تنها یک بار
مرا پا به پای خودت می بری
رفیق صابر
مترجم : حسین تقدیسی
کنارم دراز کشیدەای
پیکرت بلور ِ مه گرفته
چهرەات خانهی خوابها
بسان دو ساحل مقابل هم هستیم
شب رودی است بین ما
انگار دو خط موازی
و خلاء میانمان بهانەی بودنمان است
کنارم دراز کشیدەای
در چشمهایمان رازی میدرخشد
من اینجا نیستم
به دوردستها مینگرم
به ژرفای خالی
به گذشته ، که آیینەی اکنون است
به فاصلەی میانمان
و تنهایی را میخوانم
در سکوت ، با پیکرت
و با خویش سخن میگویم
چون موجی گمشده
خستە به سوی ساحل تو میآیم
درآن سوی پیکرت ، خلاء
رنگ باختن مرز بین هستی و نیستی
در آن سوی نگاهت
گمراهی و
گمراهی
تو همچون نوری
نمیتوانم بگیرمت
همچون تاریکی
نمیتوانم از تو رها شوم
در کنارت همچون جنازەای دراز کشیدەام
همه جا در آرامش
غریبگی عمر ِ ما
انگار شب مردەشویخانه
و سکوت نگاهبان گورستان
کنارم دراز کشیدەای
پیشانیات در آرامش
شکوفەی رویا گرفته است
پستانهایت در تاریکی
چون دو ستارەی سوسوزن
نفسهایت به شب گرمی میبخشند
نگاههایت
گاه خرابم میکنند ، گاه آباد
و به زمان روشنی میبخشند
چگونه از تو رها شوم ؟
در حالیکه همچون دو خط موازی هستیم
و فاصلەی میانمان نشانەی بودنمان است
چگونه به تو برسم ؟
در حالیکە دو ساحل مقابل هم هستیم
و رودخانەی میانمان از نور است
رفیق صابر
ترجمه : ویدا قادی و خالد رسولپور