ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
هرکسى
امیدی دارد
مجادلهای
از دست دادهای
دردی
انزوایی
و اندوهى
چرا که
هر کسی یک رفتهای دارد
که هنوز هم
به رفتنش عادت نکرده است
تورگوت اویار
مترجم : حانیه محب زادگان
چه در دست های توست نمی دانم
اما بیا آسمان را نگاه کنیم
منى که هر وقت دستانت را می گیرم
زیاد میشوم ، قوی ترم
این چشم های تو که شبیه گذشته هاست
شبیه تنهایی
شبیه درخت هاست
به آبها نگاه می کنم تا گرم شان کنم
گرم می شوند
تو را با خود به جایی غریب آورده ام
تو که پنجره های زیادی داشتی
که من یکی یکی شان را بستم
بستم تا سمت من برگردی
کمی بعد اتوبوس خواهد آمد
و ما سوار شده و خواهیم رفت
جایی انتخاب کن برگشتی وجود نداشته باشد
زیرا که جز این دیگر ممکن نیست
بیا اکنون قرار بگذاریم
که تنها دست های تو
و تنها دست های من کافی باشد
تو را برای خودم کنار گذاشته ام
بی وقفه خود را به یاد من بیاور
بی وقفه
تورگوت اویار
مترجم : سیامک تقی زاده
یک دستم در جیب چپ
دست دیگر در جیب راستم
این اندوه را شما هم می دانید
اگر بگویید که بیانش کنم
قادر به توصیفش نیستم
فقط تمام و کمال زندگی اش می کنم
تورگوت اویار
مترجم : مجتبی نهانی
این چنین با تمام وجود بوسیدنت را
به هزار بهشت نمی دهم
بگذار رختخوابمان ابریشمی نباشد
اندامِ زیبایت میانِ تورها نبوده است
چه فرقی دارد
در همه یِ آن ساعت هایِ شیرینِ شب
تا رسیدنِ خورشید به پرده ها
در میان بازوانت ، روی ابرهایم
مهتابِ رویِ یخ هایِ سایه بانِ پنجره مان
روشنایی خنکی اتاقمان را پُر کرده است
چشم هایت ، رو به روی چشم هایم
دست های داغت دورِ گردنم
خستگیِ روزم ناپدید شده است
در همه حال سپاسگزارِ تو هستم
تو اکنون با ترانه ها
در خانه مان حضور داری
خداوندگارم ، ارجمندم ، چشم میشی ام
از چشم هایت می بوسم
به هر اندازه ای سوتِ نگهبان ها در کوچه ها
شبمان در آرامش است چشم میشی ام
بوسه هایت ، بوسه هایت پی در پی
دست هایت ، مملو از عشق و مهربانی
چه می شود دوباره و همچنین فردا هم
در میان دست هایت
به دنیا آمدنم را هزاران بار شُکر می گویم
در زندگی لذّتِ دیگری هست چشم میشی ام
آن یکی دنیاها را نمی خواهم بدانم
این چنین با تمام وجود بوسیدنت را
به هزاران بهشت نمی دهم
تورگوت اویار
ترجمه : مجتبی نهانی
سپس شب میشد
و ما به ستارهها خیره میشدیم
تو
دنبال بزرگترین ستاره میگشتی
و من غرق در تو
پیِ چشمانت میگشتم
سردمان میشد
اما زیبا بود
آن روزهای دیر و دور
آن عاشقانهها که دیگر کهنه شدهاند
تورگوت اویار
مترجم : سیامک تقی زاده
اینکه به تو پشت کرده و می روم
برای دیدن روزهای بهتر نیست
برای ندیدن روزهایی است
که شاید از این هم بدتر باشند
تورگوت اویار
ترجمه : سیامک تقی زاده
چیزی بگو
مثل بهار
مثلا شکوفه کن
و یا ببار
مانند رحمتی بر درونم
یا رنگین کمان باش و
روحم را در آغوش بگیر
چیزی بگو
فراتر از حرف باشد
جانم را لمس کند
چیزی بگو
مثلا کنارت هستم
تورگوت اویار
ترجمه : مجتبی : نهانی
در مسیرى که
دست در دست هم راه مى رویم
اعجاز تو
رفته رفته بزرگ تر و بیشتر مى شود
در من اما
از زخمى کهنه
به جا مانده از انتظارى طولانى
دارد خون مى چکد
تورگوت اویار
مترجم : سیامک تقی زاده