ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
آنگاه که خورشید الماسهایش را
بر سر جهان میپاشد
عطر گلها را استشمام میکنم
تو را در تمام درختان میبینم
و تو را
در یک همآغوشی مست از عشق
بر علفزارهای معطر تسخیر میکنم
آنهنگام که ماه فروتنانه نعمتاش
را به همگان میبخشد
من تو را غولآسا تجسم میکنم
همچون سایهروشنهای نوک تیز
یک رعدوبرق
تو در نگاه من
پر شکوه جلوه میکنی
تعجبزده از جاودانهها و بیمرگیها
بخشایندهی لذت به گرداگرد جهان
تسلی دهندهی نا امیدیها
و زدایندهی رنجها
تو را در فضا تنفس میکنم
پر رمز و راز تصورت میکنم
تو را از نیستیها استخراج میکنم
اینطور به نظر میرسد
که جهان برای یاری من در وجود آمده
تا تو را برانگیزانم
و خورشید برای خدمت من اینجاست
تا همچون فانوسی
راههای ناهموار مرا روشنایی بخشد
ترزا ویلم مونت شاعر اهل شیلی
مترجم : نریمان . ز