کار من این است

کار من این است که
دریا را به آستان لبان تو بیاورم
کاری کنم که در میان مِه زیباتر ببینی
نگذارم گل حیاط خانه‌تان پیر شود
نگذارم باغچه‌ی کوچک‌تان گریه کند  
نگذارم خدا از تو دلگیر شود

کار من این است که
نور را به آستان روح تو بیاورم
کاری کنم که گُل‌ها فراموش‌ات نکنند  
نگذارم خورشید در خانه‌ات غروب کند  
نگذارم مِهر تو را خموشی فراگیرد
نگذارم خدا فراموش‌ات کند

بختیار علی شاعر کرد عراقی
مترجم : رضا کریم‌مجاور

در آغوش‌ام نگیر

در آغوش‌ام نگیر
این عشق دروغین ودلدادگی بیهوده
چه معنایی می‌دهد ؟
 من به عشقی نیاز دارم
عشقی که به لرزه ام درآورد
در زیر باران و در پهنای خیابان به گریه ام بیندازد

بختیار علی شاعر کرد عراقی
مترجم : امجد ویسی 

آه ، چه می شود

چه می‌شود اگر عصرگاه جمعه‌ای
خیابان‌ها برای من و تو خلوت شوند ؟
شنبه‌ای شرمگین
باغ‌ها من و تو را آشتی دهند ؟
یکشنبه‌ای عاشق
بازارها گلاب من و تو را بفروش‌اند ؟
دوشنبه‌ای نازنین
ناز پیری من و تو را بکشد ؟
سه‌شنبه‌ای بارانی
ابرِ من و تو در این‌جا ببارد ؟
چهارشنبه‌ای بیمار
با اشک من و تو بگرید ؟
پنج‌شنبه‌ای پیر
برای من و تو سر خم کند ؟
آه ، چه می‌شود چه می‌شود چه می‌شود ؟

بختیار علی شاعر کرد
مترجم : رضا کریم ‌مجاور

کار من این است که

کار من این است که
دریا را به آستان لبان تو بیاورم
کاری کنم که در میان مِه زیباتر ببینی
نگذارم گل حیاط خانه‌تان پیر شود
نگذارم باغچه‌ی کوچک‌تان گریه کند  
نگذارم خدا از تو دل‌گیر شود

کار من این است که
نور را به آستان روح تو بیاورم
کاری کنم که گُل‌ها فراموش‌ات نکنند  
نگذارم خورشید در خانه‌ات غروب کند  
نگذارم مِهر تو را خموشی فرا گیرد
نگذارم خدا فراموش‌ات کند

بختیار علی شاعر کرد عراقی
مترجم : رضا کریم‌ مجاور

شمار احمقان از شمار ستاره ها بیشتر است

شمار احمقان
از شمار برگ درختان و گنجشکان
بیشتر است

همه ی کبوتران سرنشین جهان 
شمارشان به شمار احمقان این شهر نمی رسد

ای دوست
احمقان اینجا پادشاه اند
منتقد اند
حاکم اند
معلم زیبایی شناسی اند
موزیسین اند
روزنامه نویس اند
شاعرند

شمار احمقان از شمار ستاره ها بیشتر است

احمقان مدام در حال بیشتر شدن اند
چه ساده میتوانند مرا بکشند

ای دوست
من می میرم و
احمقان تا أبد زنده می مانند
.
بختیار علی شاعر کرد عراقی
ترجمه : آکو امینی