نیازمند احساسم

نیازمند‌ پول نیستم
نیازمند احساسم
محتاج کلماتی با انتخابی عالمانه
محتاج گل‌هایی به‌نام خیال
رزهایی به‌نام ‌حضور
نیازمند رویاهایی که در درخت‌ها لانه کرده‌اند
ترانه‌هایی که تندیس‌ها را به رقص وا‌می‌دارند
محتاج ستارگانی که در گوش عشاق
نجوا می‌کنند
من به شعر محتاج‌ام
به این افسون که سنگینی را از جان کلمات
 می‌زداید و شوق را بیدار کرده
به آن رنگی تازه می‌بخشد

آلدا مرینی
مترجم : اعظم کمالی

در جستجوی گنج

اگر در جستجوی گنجی
باید در مکان های کمتر به چشم آمده
به دنبالش بگردی
نه در گفته های آدمیان
که آنجا فقط باد می یابی
گنج را در نهاد کسی بجوی
که با سکوتش حرفها دارد

آلدا مرینی
مترجم : اعظم کمالی

من عاشق توام

من همچون زنبوری که شهدش را
به گل هایش مدیون است
کلماتم را به تو مدیونم
زیرا که من عاشق توام
عزیزم پیش از جهنم
پیش از بهشت
حتی پیش از آنکه جسم لرزانم
در میان خاک نهاده شود
عاشق توام
عشق من
چه سخت است گام برداشتن
در روزهای تشنگی
به سمت هزار دهان دلجوی تو

آلدا مرینی
مترجم : اعظم کمالی

به عشق شکوفای قلبم نگاه کن

با هواپیمای کاغذی خیالم

با صفای احساست
به سویم پرواز کن
سرزمینی های سحر آمیزرا سر سبز خواهی دید
و من بلندترین تاج درخت خواهم شد
تا به تو سایه و سر پناه بخشم
از دو دستت
دو بال فرشته بساز
برایم بازیچه رویا واندکی هم آرامش به ارمغان آور
اما قبل از اینکه چیزی بگوئی
به عشق شکوفای قلبم نگاه کن

آلدا مرینی
ترجمه : سیدابوالحسن هاشمی نژاد

و اما عشق‌ورزی کنید

و اما عشق‌ورزی کنید
بی شهوت ، فقط عاشقانه
منظور من از عشق چیزی نیست مگر
بوسه‌هایی آرام روی لب
روی گردن ، روی شکم
روی پشت
گزگز لب‌ ، دست‌هایی درهم‌آمیخته
چشمی خیره در چشم دیگری
منظورم من از عشق
 آغوش تنگی‌ست برای یکی‌شدن
تن‌هایی در حبس‌هم ، جان‌هایی در برخورد با هم
نوازشی روی زخم‌ها
پیراهن‌هایی کنده شده با ترس
بوسه‌هایی بر ناتوانی‌ها
بر نشانه‌های زندگی‌ای
که تا این لحظه اشتباه سپری شده‌ست
منظورم از عشق
 حرکت انگشتان بر تن است
خلق صورفلکی
استنشاق عطر
دل‌هایی که هم‌زمان می‌تپند
دم‌هایی که با یک ریتم برمی‌آیند
و سپس لبخند‌ها
و صداقت‌ها
برای بعد از مدتی که دیگر هیچ‌‌کدام از اینها نیستند
منظورم من این‌ست
عشق‌ورزی کنید و شرم‌سار نباشید
چرا که عشق هنر است و شما
شاهکارید

آلدا مرینی
مترجم : اعظم کمالی

گذشته من

بارها زیرلب تکرار می کنم
انسان تا چند روزی فرصت دارد
 باید تنها با خاطراتش زندگی کند
آنچه گذشته است
مثل اینست که هیچگاه نبوده است
گذشته کمندی است
که گلوی روحم را می فشارد
وتوان رویا رویی با حال را
از من می گیرد
گذشته تنها وهم کسی است
که نزیسته است
آنچه را که پیش از این دیده ام
دیگرهیچ بحساب نمی آید
گذشنه و آینده
واقعیت نیستند فقط
خیالات واهی زود گذرند
خود را باید از زمان برهانم
ودر حال زندگی کنم
چون جز این لحظه شگفت انگیز
زمان دیگری نیست

آلدا مرینی
مترجم : سید ابوالحسن هاشمی نژاد

اگر مرا ببوسی

اگر مرا ببوسی
و اگر من چشم در چشم تو شوم
می ترسم از ویرانی ام
نگاه تو چون شراره ای است
که ناگهان
شعله ور می شوند
و من
به زندگانی بلند گل سرخی فکر می کنم
که بی هیچ تشویشی
در انتظار جاودانگی ست

آلدا مرینی
مترجم : اعظم کمالی

زمانی که عاشقی ، زنده ای

زمانی که عاشقی ، زنده ای
شاید بد ، شاید خوب
اما زنده ای
و خواهی مرد اگر دست از عاشقی برداری
نابود خواهی شد اگر عاشقی نکرده باشی

اگر عشق تو را رنجاند
مراقب زخم هایت باش
باورشان داشته باش
چرا که زنده ای
 
تو زنده ای
به خاطر کسی که دوستش داری
به خاطر کسی که دوستت دارد

آلدا مرینی
مترجم : اعظم کمالی

عاشق توام

اگر به جای این قلب در هم شکسته ی غمگین
سبکبالی دختربچه ای را داشتم
و اگر به جای خون
در رگهایم آبی پاک جریان داشت
خاطراتِ بی معنا و لوسِ گذشته را
ازتن بیرون می آوردم
و خودم را در تو غرق می کردم
در تویی که مردِ من شده ای
من پربارترین قصه های سرزمینم را
که هرگز به ثمر نمی نشیند را
به تو مدیونم 
من همچون زنبوری
که شهدش را به گلهایش مدیون است
کلماتم را به تو مدیونم
زیرا که من
عاشق توام
عزیزم پیش از جهنم
پیش ازبهشت
حتی پیش از آنکه جسم لرزانم
در میان خاک نهاده شود
عاشق توام
عشق من
چه سخت است گام برداشتن در روزهای تشنگی
به سمت هزار دهان دلجوی تو

آلدا مرینی
ترجمه : اعظم کمالی