
حقیقت به من نزدیک بود
روزی زمزمهکنان وسوسهبرانگیز
همچون زنی سرشار از عشق
با عطوفت و مهربانی در آغوشام کشید
مژگانام را نوازش کرد
گونههایش را دوبار بوسیدم
به من گفت
نزدیک شو و در قلبام سکونت گزین
نزدیک مان نگهبانی بود
که پنهانی کوچکترین گناه را ثبت میکرد
گفتمش دوری کن از من
بر حذر باش از من
چرا که نگران توام
و از پروردگارم میترسم
بدون خداحافظی با من ترکام کرد و رفت
و گفت میبینمت
هر زمان که دیگر از چیزی نترسی
جورج جریس فرح
مترجم : الهام صالحی