اشتیاقم به تو

برای زمانه ای دیگرمرا آفریده اند
که مثل گردنبند گلها نگارینم
بر دستانم نهضت زن بودن برپا شده
و در سرم هزاران دیوان شعر است
مردم سروده هایم را افکار دیوانگان می خوانند
و من
با آنچه در سینه ام مرا سنگدل کرده
دنیا را دیگرگون می کنم
من برای آنکس که دوستش دارم زنده ام
و تمام آنان را
که  فروختندم و به نامم خیانت کردند
ترک گفته ام
اشتیاقم به تو مرا بی نهایت می کند
و چون در اندیشه ام سایبان برمی افرازی
بدل به باران عشق می گردم
که اگر مرا تکثیر کنی
صبح هنگام شکوفه های باغ و بستان خواهم بود
و هرگاه دستانت آبی برخاک بیفشاند
قد می کشم.
زنی هستم من
که عشق، اعماقم را به اهتزاز وا می دارد
و مرا می گریاند و می خنداند
و چون بر سرم بباری
تا مرا بمیرانی و زنده کنی
من تمام زنان عالم میشوم
روح عشق حامی من است
و اگر خطاهایم به من خیانت کنند
صبح
در روزی دیگر مرا از نو می آفریند
با رنگی دیگر

سهام الشعشاع
مترجم : سودابه مهیجی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.