ای به تو زنده جسم و جان ، مونس جان کیستی ؟

ای به تو زنده جسم و جان ، مونس جان کیستی ؟
شیفته تو انس و جان ، انس روان کیستی ؟

مهر ز من گسسته‌ای ، با دگری نشسته‌ای
رنج ز من شکسته‌ای ، راحت جان کیستی ؟

چون ز من جدا نه‌ای ، چیست که آشنا نه‌ای ؟
یک دم از آن ما نه‌ای ، آخر از آن کیستی ؟

نز تو به من رسد اثر ، نه به رخت کنم نظر
از تو دو کون بی‌خبر ، پس تو عیان کیستی ؟

صید دلم به دام تو ، توسن چرخ رام تو
ای دو جهان غلام تو ، جان و جهان کیستی ؟

یافتمی به روز و شب از لب لعل تو رطب
هیچ ندانم از دو لب شهد فشان کیستی ؟

بر سر کویت چون سگان هر سحری کنم فغان
هیچ نگویی ای فلان ، تو ز سگان کیستی ؟

فخرالدین عراقی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.