ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
ای که به خشم کردهای ، قصد دل من ، این مکن
سنگ مزن بر آینه ، آینه مشکن ، این مکن
جام و گل است نوبتی ، جان و دل است نوبتی
جام مشکن که نـَبوَد این جام شکستن ، این مکن
ای شده از تو باغ دل ، غرق شکوفهها مرو
گلشن من بدل مکن باز به گلخن ، این مکن
تا به شتاب میدوی ، عمر منی که میروی
از کفم و منت شده ، دست به دامن ، این مکن
موسی من ، مرا به آب از چه میافکنی چنین ؟
نیل کجا و ، وعدهی وادی ایمن ؟ این مکن
بال پریدنم اگر هدیه نمیدهی دگر
میشکنی ز من چرا پای دویدن ؟ این مکن
بر سر چاهش ای پری ، تهمتن ار نیاوری
سنگ چه افکنی دگر ، بر سر بیژن ؟ این مکن
بس بود آن چه میکند با دل من نبودنت
وقت وداع و این نزاع ؟ آه گل من این مکن
حسین منزوی