ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
وقتی روز پرهیاهو برای انسان فانی سکوت می کند
و در کومه های سوت و کور شهر
سایه کمرنگ و نیمشفاف شب فرو میافتد
و خواب به پاداش تلاش روز ، از راه میرسد
در آن هنگام روزم در سکوت میگذرد
لحظههای رنجآور بیداری و بیخوابی
در بیکارگی شباهنگام
دردهای درونام بیدار میشوند و زبانه میکشند
آرزوهایام زیر بار غم در جوش و خروشاند
در اندیشهام ، بیشمار اوهام غمبار
سنگینی میکنند
و خاطراتام ، خاموش و آرام
تومار بلند خود را در برابرم میگسترند
و من با نفرت صفحات زندگیام را مرور میکنم
به خود می لرزم و نفرین میفرستم
غمگینانه به شِکوه مینشینم و غمگینانه اشک میریزم
اما اشکهایام ، سطرهای غمبار را نمیزدایند
الکساندر پوشکین