ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
گفتند
چه سان است عشق تو
تویی که پیکرت برف است و
اویی که چشمش آفتاب ؟
گفتم
عشق من
آب شدن در پیشگاه اوست
پیوسته
پی در پی
بی پایان
کژال ابراهیم خدر
ترجمه : بابک زمانی
سلام احمد عزیز...
نمیگنجد این قلب در تنم
این تن در اتاقم
این اتاق در دنیا
و این دنیای من در جهان
فرو خواهم ریخت
دردم را درد میکشم در سکوت
سکوتی که در آسمان هم نمیگنجد
چگونه بازگویم این رنج را با دیگران
تنگ است این دل برای عشقم
این سر برای مغزم
که میخواهد ترک بردارد و
از هم بپاشد.
چه خوب میدانم
به هیچکس
توان بازگفتنش را ندارم
عزیز_نسین
تمام شعرهایی که سرودهام
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
دیباچهی کتابیست
که با تو میآغازد
نگریستن به تو
همچون خیرهماندن به کاغذیست سفید
که مهیاست برای هر چیزی
نگریستن به تو
همچون نگاه کردن به آب است
و شرم کردن است
از چهرهای که میبینی
نگریستن به تو
همچون انکار تمام رویدادهای اتفاقی
و فهم یک معجزهست
نگریستن به تو
همچون
ایمان آوردن است به آفریدگار
ییلماز اردوغان
ترجمه: علیرضا شعبانی
با سپاس از حضور صمیمانه تون و شعر زیبایی که نوشتید خانم دلارام عزیز
زنده باشید
با مهر
احمد
مپرسید، ای سبکباران! مپرسید
که این دیوانهی از خود بهدر کیست؟
چه گویم؟ از که گویم؟ با که گویم؟
که این دیوانه را از خود خبر نیست.
به آن لب تشنه میمانم که –ناگاه-
به دریایی درافتد بیکرانه،
لبی از قطره آبی، تر نکرده،
خورَد از موج وحشی تازیانه!
مپرسید، ای سبکباران، مپرسید
مرا با عشق او تنها گذارید.
غریق لطف ِ آن دریانِگاهم
مرا تنها به این دریا سپارید!
فریدون مشیری
بیدار شو
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
تا از پی ات روان شوم
تنم بی تاب تعقیب توست
می خواهم عمرم را با عشق تو سر کنم
از دروازه ی سپیده
تا دریچه ی شب
می خواهم با بیداریِ تو رویا ببینم
پل الوار
با درود و سپاس فراوان از وقتی که گذاشتید و شعرها را خواندید و کامنت گذاشتید خانم ناهید عزیز
مانا باشید
با مهر
احمد
ای فرستاده سلامم به سلامت باشی
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
غمم آن نیست که قادر به غرامت باشی
گل که دل زنده کند بوی وفایی دارد
تو مگر صاحب اعجاز و کرامت باشی
خانه ی دل نه چنان ریخته از هم که در او
سر فرود آری و مایل به اقامت باشی
دگرم وعده ی دیدار وفایی نکند
مگر ای وعده ، به دیدار قیامت باشی
شبنم آویخت به گلبرگ که ای دامن چک
سزدت گر همه با اشک ندامت باشی
می کنم بخت بد خویش شریک گنهت
تا نه تنها تو سزاوار ملامت باشی
ای که هرگز نکند سایه فراموش تو را
یاد کردی به سلامم به سلامت باشی
" هوشنگ ابتهاج "
" برگرفته از وبلاگ مزین شما "
سلام و عرض ادب ، عید شما مبارک ، برای شما آرزوی بهترین ها را از خداوند متعال خواستارم . قلمتان همواره سبزِ سبز
میخواهم وقتی که میروی
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
ای دخترک سفیدِ برفی
مرا هم با خود ببری
به هر دلیلی اگر نتوانستی
یک دست یا هر دو دستم را بگیری
دخترکِ سفیدِ برف
مرا در دلت با خود ببر
باز هم اگر از بختِ بد
نتوانستی در دل هم مرا ببری
ای دخترکِ رویا و برف
در خاطرهات مرا ببر
و اگر با همه اینها
باز هم نتوانستی
چون چیزهای بسیار دیگری با خود میبری
که در اندیشهات زندگی میکنند
آی ، ای دخترک سفیدِ برف
مرا
در فراموشی
با خود ببر
فریرا گولار
ترجمه : محسن عمادی
سلام دوست گرامی
با تاخیر چند روزه عید قربان شما نیز مبارک
سپاس بابت همراهی تون و شعر زیبایی که نوشتید
پاینده باشید
با مهر
احمد